روی سایت دلنوشته گرد و غبار دل | dilan کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
جانِ دلم؟
یادت هست؟
آن روز های عاشقی‌ را؟
آن روزهایی که روشنایی چشمم بودی؟
یادت آمد؟
روزی که در کنار سجاده عشقمان قسم خوردم؟
قول دادم تا آخر زنانگی‌ام پایت بمانم؟
حالا می‌خواهم ثابت کنم حرف هایم را...
تا دوباره صدایمان بزنند مالِ همدیگر..
یادت هست که گفتم:
برای به دست آوردنت عرش را به فرش می‌دوزم؟
حالا می‌خواهم تا آخرین قطره خونم برای به دست آوردنت بجنگم...
اما می‌دانی چیست؟
میترسم
میترسم که دیر آمده باشم
میترسم که دیگر نه احساسی برای تو
و
نه معشوق تنهایی برای من
مانده باشد..!
اما شنیدی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
من آمدم جان دلم..
پس تو کجایی!؟
اسفند ماه چمدانش را بسته است و
میخواهد جایش را به بهار بدهد..!
این آخرین روزش است.
از فردا بهار می‌آید،
و خودش را شروع می‌کند.
بیا...
تو نیز با بهار بیا...
بیا و این فاصله را تمام کن!
بیا و من را از نو شروع کن!
آخ که چقدر دل دیوانه‌ام برایت تنگ شده است...!
جان دلم...
کجایی تو!؟
دلم برای عطر آغوشت لک زده است؛
برای آن چشمان سیاهت
بیا، برگرد و سال من را نو کن
اینجا یک دختر منتظرت است...

بیا و این انتظار را به پایان برسان...!...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
دلکم...
اسفند با تمام خوبی ها و بدی هایش گذشت،
بهار آمد!
جانکم یادت می‌آید؟
اولین دیدارمان را؟
بهار بود..!
دلم هوای آن روزها را کرده است،
دوست داشتنت را با خودم به سال جدید هم آورده‌ام...
دلم برای خودمان تنگ شده است؛
برای "من و تو" ئه آن روزها
اسفند رفت..
۹۶ تمام شد...
تو نمی‌خواهی بیایی؟
یکسال گذشت...
یکسال گذشت و تو دیگر مال نیستی..!
یکسال گذشت و تو نیامدی..!
یک سال گذشت اما...
مگر می‌توانم من دست از دوست داشتنت بردارم؟
من که پارسال لحظه تحویل سال آرزویت کردم؟
هنوز یاد نگرفته‌ای برآورده شدن را؟
جانِ دلم......
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
رفیقم...
خیلی وقت است که از تو ننوشته‌ام...
دلم برای تو نیز تنگ است جانم...
اما نمی‌دانم چه بنویسم برایت
از دلتنگی‌ام بگویم؟
کاش می‌توانستم کمی کنارت بنشینم
درد دل کنم برایت...
رفیق روزهای سختم...
گاهی اوقات می‌نشینم و به این فکر می‌کنم که اگر یک روز از دنیا بروی...
من چگونه بدون تو به این زندگی ادامه بدهم؟
هر چقدر که فکر کنم یک روز مسیرمان از هم جدا می‌شود و این دوستی یک روز به پایان می‌رسد
نمیتوانم قبول کنم که تو تفس نکشی و من زندگی کنم...
تو چی رفیق؟
تو در نبود منی که برایت می‌میرد چه می‌کنی..؟
گرمی دلم در غصه ها
تکیه گاهم...
رفیق، همیشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
سلام جانم
دوباره من آمده‌ام..
خوب هستی؟
زندگی بر وفق مرادت هست؟
چطور می‌گذرد این روزهایت؟
حالت خوب هست؟
انگار حالا که من نیستم حالت کوک است
اصلا من را یادت هست؟
من
همان که روزی دوستت بود
تنها دلدارت بود
همانکه ادعا داشتی حرفهایش‌ آرامبخش شب های آشوبت است
اما الان چی...
آن‌من کجا رفته است؟
کجا جایش گذاشته‌ای که دیگر مرحم رازهایت نیست؟
کجاست که دیگر شنونده دل‌گرفتی های شبانه‌ات نیست؟
من
نمیتوانم مهر بی معرفتی را بر روی پیشانی‌ات بزنم رفیق
اما حالا..
بگذریم عزیزکم..!
عزیزتر از جانم؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
مهربانم؟
دلكم؟
میداني چقدر دلم برایت تنگ شده؟
می‌بیني که چقدر تنها هستم؟
پس تو كجا هستي؟
مگر نمي‌گفتي همیشه كنارم هستي؟
مگر تو نبودي كه مي‌گفتي هیچ وقت نمي‌گذاري تنها باشم؟
پس الان كجا هستي؟
بیا ببین این دلِ بی قرار را...
مي‌بینیش؟
راستي! به یاد تو، تازه از زیر باران آمده‌ام...
كجایي که مثل آن موقع ها بگويي:
"باز دیوونه شدي؟ اصلا میدوني چیه؟ تو دیوونگي‌ت هم قشنگه..."
كجایي عزیز دلم؟
یك روز دیگر هم بي تو گذشت...
من را ببین؟
اینجا ایستاده‌ام؛
چشم به راه آمدنت!
ببین كه چقدر دلم برایت لك زده
دوست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
زندگي...
زندگي کردن هنري میخواهد که من ندارم.
زندگي خیلي عجیب است
یکي میاید؛
یکي میرود؛
دیگري سرش را پایین مي‌اندازد میاید عاشق مي‌کند و فردایش از همان راه برمي‌گردد...
زندگي کردن؟!
وقتي تکیه گاهي نداشته باشي،
وقتي کسي نباشد دلخوشي روزها سختت باشد،
وقتي دلگرمي نداشته باشي،
وقتي همدمي نداشته باشي؟
زندگي دیگر چه ارزشي دارد؟
آه زندگي...
همه نقابي با تبسم بر چهره زده‌اند
وگرنه این زندگی تبسم ندارد،
کاش جریان زندگي در رگ هاي من به پایان برسد...
دیگر طاقتي برایم نمانده است،
خدایا...
مي‌شود برای همیشه تمامش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
درود جانم
حالت چطور است دلکم؟
شنیده‌ام مریض شده‌ای؟!
آخر درد و بلایت به جانم مگر نگفته بودم مواظب خودت باش؟
مگر قول نداده بودی در نبود من مواظب "من" باشی؟
تو نیمه دیگر نه،
تو خود منی جانم
من به فدای آن دو چشمان سیاهت میدانی چقدر دوستت دارم؟
نه، تو از حال دلِ این مجنون خبر نداری وگرنه انقدر بی‌رحمانه مرا به دست خاطراتت نمی‌سپردی
حداقل یکم خاطرات قدیم را و اندکی من را مرور کن.
مردِ من...
این دختر پارسی نویس همیشه به یاد تو می‌نویسد،
مینویسد برای تو تا که روزی برگردی...!


***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
یک دختر کُرد
اینجا برای به دست آوردن تو دارد میجنگد
می‌شناسی نژاد کُرد ها را هم دیگر نه؟
یادت نرود من هم این خون را در رگ دارم!
حالا که تا نیمه راه آمده‌ام هر چقدر هم شکست بخورم جا نمی‌زنم..!
آخر این در نژاد کُرد ها نمی‌گنجد!
من هم یک کُردم...
و کُردانه میجنگم برای تو..!
میجنگم به قیمت جانم!
برای به دست آوردن تو؛
برای تویی که من را ز یاد برده‌ای
اما،
من به بدون تو بودن عادت نکرده‌ام؛
یاد نگرفته‌ام به غیر از تو به کس دیگری عشق بورزم
یا
عاشق کس دیگری شوم.
میجنگم برای تو...
فتح می‌کنم قلبت را،
و شش دانگش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
صدای نفس هایش شیرین ترین لالایی بود که هر شب می‌شنیدم...

***
 
امضا : Dilan
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا