روی سایت دلنوشته احساس بی قرار من | mahdiye.ahm کاربر انجمن یک رمان

[مهدیه احمدی]

میان هیاهوی دلم توراصدا میزنم دلم برای لحظه ای فقط لحظه ای تورا نمیخواهد تو را تمام عمر میخواهد
میخواهد در کوچه پس کوچه های نزدیک دل هم تو را ببیند آری بمان کنار دلم بی تو غبار غم روانه ی کوچه های دلم میشود

 

[مهدیه احمدی]

ای کاش دلت گاه و بیگاه هوای رفتن نداشت
ای کاش دلت بامن یکی بود و مرا صدا میکرد
ای کاش در بیراهه ای قدم میگذاشتم تا تو نباشی
ای کاش این ای کاش های گاه و بی گاه من تمامی داشت

 

[مهدیه احمدی]

لحظه ای از تو غافل شدم از کنار من گذر کردی
لحظه ای نبودت دلم را آزرده کرد از من گذرکردی
لحظه ای نفست را میخواهم نفس من تو را میخواهد
نامروت بی تو بازی درمی آورد و مرا عذاب میدهد
نمی آید از گلو بالا تورا طلب میکند قلب من
قلب من لحظه لحظه تورا صدا میکند و نمی آیی؟؟؟
تیرمیکشدو جان میرود

 

[مهدیه احمدی]

سرمای بدی در تیرماه به جان من افتاده است
لرز عجیبی دارم بااینکه از شدت گرما تشنه ام میشود
اما..... باز میلرزم،،،،،،آری میدانم چرا میلرزد شانه هایم شانه های تورا طلب میکند و میخواهد درآغوش بگیری مرا
اما چه حیف تو رفتی و مرا تنها گذاشتی با آه وسوز دلم
بالرزش های گاه و بی گاه شانه هایم
با اشکهای بی امانم
تو بگو چه کنم بی تو با خاطراتت

 

[مهدیه احمدی]

چشمانم را میبندمو تو را میبینم
اگر رفتی ای کاش خاطرات کهنه ات را نیز میبردی
اگر مانده ای پس کجایی که خیالت رهایم نمیکند
اگر برمیگردی پس کجایی بعد سالها تنهایی و دوری
من مطمئن هستم تو نمی آیی و فقط این خاطراتت
گاه و بی گاه و چه بسا هرشب مرا عذاب میدهد

 

[مهدیه احمدی]

چشم های دلم را باز میکنم لحظه به لحظه باتو بودن را به یاد می آورم شاید کنار تک تک خاطراتم تنها جایی که فقط خودم بودم کناره دیوار گوشه ای نشسته بودم و باز هم به تو فکر میکردم اما تو مرا تنها گذاشتی در کوچه های خاکی و این ردپای توست که در کوچه پس کوچه ی غبار گرفته دلم پافشاری میکند تا تو را باز به یاد بیاورم

 

[مهدیه احمدی]

درمیان خانه های متروکه عشق
درمیان شهر غریب و خالی از دلبر عشق
درمیان قبرستان خالی از قبر که فقط یک قبر دران میان دیده میشد قبر قلب من خودنمایی میکرد تو آن میان نام مرا فریاد میزدی
با شاخه گل رز مشکی بالا سر قبرم قرار داشتی
من با لبخندی که اشک میریختم از تو دور شدم
آری لبخند آن لبخند برای این بود که تو هنوز به یاد قلب داغون من هستی

 

[مهدیه احمدی]

سراپا احساسم دلم هیاهو شور و اشتیاق میخواهد دلم یک روز جدید میخواهد دلم پرواز بی بال میخواهد......دلم خیلی چیزها میخواهد ولی.........
چون تو را دارد بی تو هیچ نمیخواهد اگر بیایی فقط تورا میخواهدو بس چون باتو به خواسته های دلش میرسد
ولی افسوس که بی تو باید حسرت روزهای باتو بودن را بخور

 

[مهدیه احمدی]

صدای ضربان قلبم را خیلی وقت است به التماس میشنوم خیلی وقت ایت با اسرار من میزند راهی جز کوبیدن ندارد چون من التماسش را میکنم ......آری من منتظرم و به خاطر انتظار حاضرم سالها التماس کنم تا قلبم برند تا یاد تو را فراموش نکنم دلم روزهای باتو بودن را میخواهد برای لحظه ای دیدن تو را میخواد به قلبم قول داده ام
اگر آمدی و برای لحظه ای دیدمت دیگر اسرار نمیکم تا اگر میخواهد ایست کند.

 

[مهدیه احمدی]

چه خوش گفت حافط به معشوقه اش
الا یا ایها ساقی ادل کسا ونادلها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
(در این عشق پر از ضربه نبودش هیچ آسانی
تماما مشکل و مشکل، که بی عشق شد این دلها
دلم هرگز ز بی عشقت نگیرد لحظه ای آرام
بیا که این همه مشکل رود از شود آرام