روی سایت دلنوشته های عاشقانه های فارسی|غزل نارویی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 2,334
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
«رقص برگ و باد»

به نام صاحب پاییز افسونگر
باران نگینی را هدیه کرد مهربان مهربانان به گیتی و....
سیراب کرد،گل و سبزه و کویر را از آن.
با زلالی و سّر قطره های باران...
روییده کاجی کنار خیابان.
با سر زدن بانوان صیف و شتا روزی قد می کشد دانه کاج زیبای ما.
در آغاز یکی از روز های شکوفه باران بهار، که درخت کاج بقا گرفته بود....
نسیمی کم سن و سال از میان شاخسارِ کاج زیبا گذشت تا رسید به یکی از برگ های سبز و کوچک کاج.
آن روز با بازی های برگ و بادِ طفل گذشت...
روزها می شدند همصدا و می خواندند آواز هو هو و خش خش...
تا به عادت شد که باد هر روز میهمان درخت کاج شود.
برگ می گفت:«چه خوب است بازی هر روزِ ما. هنگامی که تو می آیی و هر جا روی به سمتت کشیده می شوم.»
آرزوی برگ و باد این بود که برگ از شاخه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
«اشک»
آسمان چشمانش را باز کرد و مژه های مشکین و پر پشتش، از روی چشمان آبی اش کنار رفتند.
چو درختان رویایشان رو به پایان بود؛گیتی از شوق گریست و قطره اشکش آینه پروانه خودشیفته شد.
قطرات بلورین اشک بر زمین می ریختند و برای مدتی دست و پا می زدند؛گویی دلشان نمی خواست از آسمان جدا باشند و فقط...
برگ پاییزی بود،که عاشقانه با باد می رقصید، روی قطرات پریشان باران می نشست و قایق حشرات می شد.
خیابان پر شده از آواهایی که باران خالصانه و عاشقانه می نوازد.
باران...
ای اشک های آسمانِ پاک!
ای پاک کننده ناپاکی ها!
ببار و ناپاکی ها را پاک کن.
چترم را می بندم تا صورتم خیس شود.
بریزید ای اشک های خالصانه.
ای کاش....
بارانی در دل ما ببارد و
گناهانمان را پاک کند.
ببار...
می خواهم قلبم پر از آوا های پاک باشد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
«هدف غیر ممکن نیست»

زندگی پر از امید است،آرزوست.
آرزو خیالی نیست...
پوچ نیست...
زندگی اگر بود این...
که فقط زنده بمانیم به چندی و نباشد هدفی...
بود پوچ و نداشت ارزشی.
زندگی یک هدف است و اگر هدف باشد، رسیدن به آن هدف سهل است.
هدف،پر از آرزو های کوچک و بزرگ است که برای خودمان،برای آیندا مان در خیال فراهم می کنیم.
ممکن نیست کسی به هدف خود نرسد جز آنکه آرزویش را دوست نداشته باشد.
اگر می خواهی به آرزو و هدف خود برسی...
باید عاشق آن باشی!
عشقی عمیق...
که فقط هر دم نگویی ای کاش.
ای کاش، زاده از تلقین،نتوانم و نمی شود به علاوه دلسرد بودن از خواسته است.
اگر آرزویت را دوست بداری...
به وسعتش همانقدر تلاش می کنی و...
از کهن ها گویند:«نابرد رنج گنج میّسر نمی شود.»
پس تلاش و عشق ورزیدن به خواسته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
«پلاسکو،آتشنشانان فداکار»

تو وقتی که شنیدی آن خبر را
رسانیدی سریع و سیل خود را
فداکردی جانت را چه آسان
اگر چه با خبر بودی تو پایان
می شود هک این فداکاری ها
روی قلب تمام انسان ها
کاش می شد خاموش کرد آتش آن
یا که می شد بسوزد سهل و آسان

تاریخ:روز شهادت آتش نشانانِ ساختمان پلاسکو
اولین شعر
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
»دوستت دارم»

خداوندا!
دوستت دارم...
هوایم را داری.
دوستت دارم.
وقتی روی زمین قدم می زنم و تو زمین زیر پایم را محکم با دستانت نگه داشتی تا نیفتم؛
دوستت دارم.
وقتی لالایی می خوانی تا من بخوابم...
من می فهمم.
من می فهمم که وقتی چشمانم را می بندم،تو پنهانی برایم لالایی می خوانی تا پلک هایم سنگین شوند.
آن وقت است که...
دوستت دارم.
وقتی که از هوایی که جزؤی از عطر توست نفس می کشم...
دوستت دارم.
من با تو قهر می کنم و حس می کنم که تو هم با من قهری...
همین که برای بخشیدنم پیش قدم می شوی و برای نماز صبح بیدارم می کنی،
می گویی:«من با تو قهر نیستم عزیزکم»
آن زمان است که دوستت دارم.
وقتی باد را لا به لای موهایم می رقصانی تا با دستانت نوازشم کنی...
دوستت دارم.
ای خدایی که صاحب شلاق های موجِ آب روی سنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
«هدیه»

وقتی غم تو را در آغوش کشید...
وقتی بوسه زد بر چشمانت...
کفر مگو.
مگر زمانی که خدا به تو شادی داد گفتی چرا؟
که حالا برای غم دادنت چرا می گویی؟
هدیه را از بزرگان نپذیرفتن،بی احترامی است.
و خدا...
بزرگ ترین بزرگان است.
مگر غم هدیه نیست؟
غم هم هدیه ای از هزاران هدیه خداست.
هیچ نعمت خدا بی ارزش نیست.

تاریخ:.....
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
«پاییز و عاشورا»

امسال پاییز برگ ریزان تر است
ابری و گریانی تر است
خش خش برگ زیر پا
آهنگی دلسوزان تر است
پاییز عاشورایی شده
چشمش ز گریه ها تر است
پاییز دل شکسته شده
رفته آن امامی که از همه سر است

تاریخ:عاشورایی که در پاییز گذشت.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
«هشت سال بی تکیه گاه»

دستان سرد من بود در دستانِ گرمِ تو...
بارانی آمد در آن هوایِ سر...
می دانم بود آن بارانِ مهربان...
اجابت کننده رازو نیاز تو...
گفتم دعایت چه بود؟
گفتی بمانم عاشق خدا؛بمانم تکیه گاه و افتخارِ تو...
رفتی و ناگهان خالی شد دستانم.
فهمیدم پذیرفت خدایم دعایِ تو...

تاریخ:روزی که خودم را به جای همسر شهید گذاشتم.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
«آدم آهنی»

تمام انسان ها...
اگر قهر هم باشند...
دلخور هم باشند....
بد هم باشند...
مغرور هم که باشند...
محبت هم که نکنند...
باز...
وقتی می خواهند عکس بگیرند لبخند می زنند و کنار یکدیگر می نشینند.
چرا؟
به این دسته از انسان ها باید بگوییم که...
نه!
انسان های توی عکس شما نیستید.
بلکه آنها آدم آهنی هایی هستند شبیه شما.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
«زائرین حرم امام رضا»
فدای دوپایت شود این چمن
به زیر قدم های پر مهر تو
به زیر قدم های پر شور تو
کمر خم کند لِه شود این چمن
تو با عشق می آیی این راه دور
شوی عاشق و زائری از حرم

تاریخ: ...
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا