مباحث متفرقه سوژه های رمانی|انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ARSAM
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 6,254
  • کاربران تگ شده هیچ

با ادامه دادن تاپیک موافقید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ARSAM

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
1,207
امتیازها
7,930
سن
29
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا
به تاپیک سوژه های رمانی خوش اومدید!
هممون رمان هایی رو خوندیم که ایده ی تکراری داشتن و یا یه موردی رو از بس نویسنده تو رمانش استفاده کرده که رو مخ آدم رژه میره.خودتون می فهمید چی می گم!
متاسفانه بعضی دوستان علاقه ی زیادی به خز نویسی دارن!همین علاقه هم عامل ایجاد این سوژه های رو مخیه!البته دوستان خز نویس همچین بدم نبودن و باعث شدن ما به خاطر این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

ARSAM

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
1,207
امتیازها
7,930
سن
29
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
این قسمت:ورود به دانشگاه!
یکی از همین مسائل ورود شخص محترم به دانشگاهه!
همینجوری توی کلاس نشسته بودیمو داشتیم حرف می زدیم که یه دفعه در کلاس باز شد.نگاهمو به سمت اون ور چرخوندم و...همینجوری هنگ کردم!دهنم از زور تعجب باز مونده بود.عجب استاد جیگری!خوش به حال ننش!(حالا اینجا نویسنده میره سراغ توصیف)چشمای درشت مشکی نافذ.موهای آلمانی قهوه ای با رگه های طلائی.دماغ خوش فرم که خدا خودش عملش کرده بود.لبای گوشتی و خوش فرم.هیکل مردونه که سیکس پکاش از زیر بلیز جذبش مشخص بود!همینجوری غرق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

ARSAM

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
1,207
امتیازها
7,930
سن
29
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
این قسمت:فامیل های گم شده!
بدون شک رمان هایی رو خوندین که حداقل یه فامیل گم شده دارن که پدر مادر طرف سر یه مسائلی از شخصیت قصه پنهانش کرده.جالب اینجاس در اکثر موارد ملاقاتی با این فامیل گم شده داشتن!مثلا طبق مثال پست قبل یا استاد دانشگاهشون بوده،یا رئیس شرکتشون بوده و یا همکلاسیشون!
و یه موضوع جالب تر!همیشه شخصیت قصمون با این فامیل گمشده مشکل داشته و همش کل کل و سایه همو با تیر می زدن!بعد که می فهمن فامیلن واویلا..!
کلا نشده یه بار شخصیتمون با این فامیل گم شده که یهو پیدا شده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

ARTAN

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
2
پسندها
208
امتیازها
1,800
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • #4
این قسمت:من و آینه،همین الان یهویی!
مرسی از آرسام عزیز که به بنده اجازه دادن در این تاپیک همراهیشون کنم:)
این دفعه می خوام یکی از سوژه های رمـانی رو براتون بازگو کنم!1 درصدم امکان نداره با همین سوژه ای مواجه نشده باشید.
موضوع از این قراره که شخصیت خوشگل رمان میره جلو آینه!رفتنش همانا تعریفات در حد تومارشم همانا!
برای همین مسئله می خوام یه مثال بزنم:
رفتم جلوی آینه و به خودم نگاه کردم.وای خدا چه چیگری!چشمای گربه ای درشت آبی با رگه های سبز که به عسلی هم می زنه.کلا چشمای عجیبی دارم.هر لباسی که می پوشم رنگ لباسه در میاد.دماغی که خدادادی عملی و سربالا و صافه.لبای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ARTAN

ARSAM

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
1,207
امتیازها
7,930
سن
29
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
این قسمت:مانتو قرمز!
یکی از مسائلی که توی رمانا وجود داره،لباس قرمزه!
معمولا از رنگ قرمز یا لباس های قرمز رنگ برای دراوردن حرص طرف مقابل که ترجیحا جنس مذکره استفاده می شه!برای مثال:
کلافه به کمد لباسم نگاه کردم.مونده بودم لباس چی بپوشم.یهو جرقه ای توی ذهنم زد!یافتم!خبیثانه به مانتوی کوتاه قرمز رنگم نگاه کردم.آرشام جان بپا که شهین خطر داره میاد!مانتو قرمز خیلی کوتاهمو برداشتم که به زورتا رون پام می رسید.شلوار لوله تفنگی مشکی با مانتوم پوشیدم.شال مشکیمم سرم کردم و آرایش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

ARSAM

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
1,207
امتیازها
7,930
سن
29
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
این قسمت:عشق!
الآن حتما پیش خودتون فکر می کنید منظور من چیه؟عشقم مگه سوژه ی رمان محسوب می شه؟!باید بگم که بله می شه.به لطف دوستان و از صدقه سری بعضی نویسندگان"خز نویس"عشق هم سوژه شد!سوژه ای که امروز برای تاپیک انتخاب کردم.
عشق و عاشقی در هر رمانی به نحوی انجام می شه.بستگی به ژانر رمان هم داره!مثلا:

  • رمان هایی که ژانر پلیسی دارن،معمولا دو شخصیت اصلی یعنی یه شخصیت دختر و یه شخصیت پسر داره که این دو باید به ماموریت برن!از شانس بدشون این دوتا جزو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

ARTAN

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
2
پسندها
208
امتیازها
1,800
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • #7
عشق(قسمت 2)
آخ که دلم از این سوژه پره!:waiting:
خب قسمت اولشو که آرسام لطف کردو گفت!و اینجا اضافم کنم شاخ گوزنی چیز جالبیست!:Dبریم سراغ سوژمون:
تعریف دوستان به قول آرسام خز نویسمون از عشق اینه:
  • عشق یعنی اولش ازش بدت بیاد.بعد گذر زمان تورو به اون علاقه مند کنه.بعد از اینم طی اتفاقی از هم مدتی جدا شن یا یه خ**یا*نت اتفاق بیفته که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ARTAN

Stormillusion

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
543
امتیازها
2,763
مدال‌ها
4
سطح
5
 
  • #8
به نام حق
عاقا جا داره ماهم اندکی به یه مسئله خیلی مهم تو رمانا که خیلی تکراریه (داغون البته)اشاره کنیم :rolling_eyes:
خداییش تو بعضی رمانا شورشو درآوردن:mad:.طرف جوجه دانشجوئه بعد زیرپاش بوگاتی اون عموییم که عاشقش میشه فراری داره و اله و بله و جیمبل:straight_face:. آخه یکی نیست بگه آبت نبود نونت نبود فضای ذهن و تخیلت و بزار تو کوزه ! بابا طرف 60 سالم عرق بریزه همچین چیزی گیرش نمیاد مگه اینکه جد ان جد خرپول باشن. اصن موندم چطو از بین این 75 میلیون 70 نفرشون لاکچری و پولدارن.o_O والا بخدا پولداراشم اینجوری نیستن . پولدار داریم درست ولی باید با محوریت داستان جور دربیاد نه یه ژیگول تازه به دوران رسیده که زرتی عاشق میشه.(پوزش دوستان آمپر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Stormillusion

ARSAM

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
26/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
1,207
امتیازها
7,930
سن
29
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
عشق قسمت چهارم!
چهار قسمت شد :thinking: هزار الله اکبر..!
نه نه شوخی کردم:|سوژه امروز عشق نیست:biggrin:آرتان یه ذره فکر کرد گفت بسه دیگه شورش دراومد:Dراست میگه!
این قسمت:خرپول!
شخصیت های لاکچری رمان باید پولدار باشن!انقدر پولدار که پول از تو سوراخ دماغش بزنه بیرون!
در اکثر رمان های خزلاکچری خونه به صورت دوبلکس،سوبلکس،چوبپلکس و... باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Stormillusion

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/4/17
ارسالی‌ها
25
پسندها
543
امتیازها
2,763
مدال‌ها
4
سطح
5
 
  • #10

این داستان شغل:worried:


سلامی دوباره خدمت دوستای گل و گلاب.غرض از مزاحمت سوژه امروز شغلهo_O



اگه نگاهی اجمالی به رمانای خز و خیل امروزی(بعضی نویسنده های به ظاهر نویسنده) بندازیم میبینیم که به له



شخصیت اصلی رمانا همه دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و وکیل و پلیس جنایی و نوپو و فلان ......:chatterbox:



همه هم محصل دانشگاه تهران یا صنعتی شریف یا امیرکبیر و....:straight_face:



اونوقت اصغر بقال سرکوچه منم:/



منم که مدرکم و از دانشگاه دوقوز آباد گرفتم تو کوچه تنگه غازمله مصاده :|



خواستگار میاد متخصص بیولوژیک پیوند مغز و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Stormillusion
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا