همگانی "تاپیک جامع گزیده اشعار شاعران"

FarshadR

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/12/17
ارسالی‌ها
116
پسندها
422
امتیازها
2,863
سطح
0
 
  • #21
امشب به یاد تک تک ِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنه ی غم ها ، دلم گرفت

انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد
در التهاب ِ خیس ِ ورق ها ، دلم گرفت !

از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت ...
از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت ...

در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو ...
در آتش ِ گرفته سراپا... دلم گرفت !

متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی
از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت !!

یک رد ِ پا که سهم ِ من از بی نشانی است!
از رد ِ خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت

اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ
اقرار میکنم درآمدم از پا ... دلم گرفت ...

می خواستم ببوسمت از این دیار دور
می خواستم ببوسمت اما دلم گرفت

نه اینکه فکر کنی دل ، از تو کنده ام !
یا اینکه از محال ِ تمنا دلم گرفت !

از لحظه ای که هق هق ِ هر روزه ی مرا
بگذاشتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

FarshadR

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/12/17
ارسالی‌ها
116
پسندها
422
امتیازها
2,863
سطح
0
 
  • #22
دوباره واژه به واژه ترانه می بافم
برای بودن با تو بهانه می بافم

و تارهای نگاه تو را که بی همتاست
به پود خاطره ای عاشقانه می بافم

درون خانه ای از التماس دستانم
تمام شعر تو را عارفانه می بافم

به این امید که فردا دوباره می آیی
دعای وصل تو را من شبانه می بافم

دوباره قصه مرداب را نگو بانو...
تو فرصتی بده خود را روانه می بافم

شبیه رود بزرگی که در پی دریاست
نگاه بحر تو را بی کرانه می بافم

درخت زندگیم ریشه کن شده اما
امید زندگی من: جوانه می بافم

اگر اراده کنی می رسم به آغوشت
و توی قلب تو من آشیانه می بافم
 

عطیه

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/5/18
ارسالی‌ها
38
پسندها
1,089
امتیازها
6,963
مدال‌ها
3
سن
22
سطح
6
 
  • #23
تازمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی دردقشنگیست که جریان دارد

زندگی درد قشنگیست به جز شب هایش
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد

یک نفرنیست تو را قسمت من گرداند
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد

خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی بدنم جان دارد

شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ولی...
من به تو او به نماز خودش ایمان دارد

اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر
سروسریست که با موی پریشان دارد

من از آن روز که دربند توام فهمیدم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : عطیه

عطیه

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/5/18
ارسالی‌ها
38
پسندها
1,089
امتیازها
6,963
مدال‌ها
3
سن
22
سطح
6
 
  • #24
من ارگ بمم خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان هر وجبت ترمه و کاشی

این تاول و تب خال و دهان سوختگی ها
از آه زیاد است نه از خوردن آشی

از تنگ پریدیم به امید رهایی
ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی

یک بار شده بر جگرم زخم نکاری؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟

هربار دلم رفت و نگاهی به تو کردم
برگونه سرخابی ات افتاد خراشی

از شوق هم آغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیرم چه باشی و چه نباشی
 
امضا : عطیه

عطیه

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/5/18
ارسالی‌ها
38
پسندها
1,089
امتیازها
6,963
مدال‌ها
3
سن
22
سطح
6
 
  • #25
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آعوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم


خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
 
امضا : عطیه

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/6/18
ارسالی‌ها
2,707
پسندها
20,951
امتیازها
74,773
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • #26
...
 
امضا : AiLiN_R

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/6/18
ارسالی‌ها
2,707
پسندها
20,951
امتیازها
74,773
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • #27
من از راهی دور
برای خواندنِ خواب های تو آمده‌ام،
من از راهی دور
برای گفتن از گریه های خویش

راهی نیست،
در دست افشانیِ حروف
باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم،
من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم

من
مشقِ نانوشته ام به دستِ نی،
خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه

من
بارانِ بریده ام به وقتِ دی،
گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه

به من بگو
در این برهوتِ بی خواب و طی،
مگر من چه کرده‌ام
که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟

سیدعلی صالحی

~*~*~*~*~*~*~*~*~
 
امضا : AiLiN_R

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/6/18
ارسالی‌ها
2,707
پسندها
20,951
امتیازها
74,773
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • #28
تو نیستی و خورشید
غمگین‌تر از همیشه غروب خواهد کرد
و من دلتنگ‌تر از فردا
به تو فکر می‌کنم

چقدر دوست داشتنی بودی
وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت
در نگاهم خیره می‌شد

اکنون که بازوان خاک
پیکرت را در آغوش گرفته است
کلمه‌های سیاه پوش شعرم
برایت مرثیه‌های دلتنگی سروده‌اند

~*~*~*~*~*~*~*~*~

عاشقت نشدم
که ناچار باشم برای دوستت دارم هایم
مجوز بگیرم
دوستت دارم هایم را منتشر کنم
و بعد تصور کنم این شعر را
معشوقه‌ات برای تو می‌خواند...

لیلا کردبچه
 
امضا : AiLiN_R

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/6/18
ارسالی‌ها
2,707
پسندها
20,951
امتیازها
74,773
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • #29
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا

ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم
هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا

بی رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم
غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا

محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من
بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا

بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست
که تواناییی چون باد سحر نیست مرا

دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت
همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا

غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم
که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا

تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو
بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا

امیر خسرو دهلوی
 
امضا : AiLiN_R

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/6/18
ارسالی‌ها
2,707
پسندها
20,951
امتیازها
74,773
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • #30
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد
وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد

باید كسی باشد كه عكس خنده ام را
در لابه لای گریه اش محكم بگیرد

چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد
باران تنهاتر شدن، نَم نَم... بگیرد

هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد
آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد

از گریه‌های او خدا قلبش بلرزد
از گریه‌های او نفسهایم بگیرد

من! جای خالی باشم و او هم برایم
هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد

پویا جمشیدی
 
امضا : AiLiN_R

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا