روی سایت یک فنــ❤️ــجان آرامــシـــــش|محدثه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mch:)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 4,265
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
این روزها هوای دلم شده است همانند هوای همان آسمان شهری که از ابرهای سرتاسر سیاه پر میشود اما نه باراشی برای زمین خشک و نیازمند آب دارد نه دلش برای مردمان دل سوخته و نیازمند میسوزد
حال دلم این روزها سیاه سیاه است!
معشوقه ی دیوانه ی دیوانه کننده ی من! کجایی؛ که اینگونه دیوانگیم شده است همانند همان آسمان شهر که دیگر دلم برای هیچ سوز و التماسی نمیلرزد و شده است شُهره ی شهر پر از غم!
خودت اعتراف کن چه کردی با من دیوانه؟
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
من دیوانه بودم...
من مطمئنا دیوانه بودم که دل به عشق کسی سپردم که دیدم عشقش برای من و نگاهش به دیگری است مبادا که مرا زیر نظر گرفته باشد
دیوانه بودم که به عاشقیش خندیدم و گفتم" مگه ما عاشقیم؟"
دیوانه بودم که نفهمیدم از اعماق وجودم میخواهمش
دیوانه بودم که نفهمیدم نباشد نفس کشیدن میشود مرگ
گاه به این فکر میکنم دیوانگی بااو هم عالمی داشت!
افسوس!
دیگر نیست و حال که نیست من فهمیدم...
من تنها کسی بودم که دیوانگی با او را ندید و بی اختیار از دستش داد
بی شک من دیوانه ی شُهری شهر دیوانگان بودم( :

دیوانه...
 
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
عاشقانه هایم این روزها فقط با تو معنا پیدا میکند
شاید...
تو باشی آن فرهنگ لغتی که این روزها همه به دنبالش هستند(‌‌‌ :

21:33

1396.11.13
 
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #44
گذاشتم بری!
نه اینکه نخواستمت... نه!
چون اگه موندی بودی...
هیچ وقت حرفی از رفتن نمیزدی!
حالا که رفتی؛
دیگه هیچ وقت سراغی از من نگیر!
بی انصاف نیستم!
فقط میخوام کم کم فراموشت کنم( :

12:12
1396.11.14
 
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #45
میخواستم حرف بزنم
بشکنم دیوار بغضی را که سد کرده راه گلویم را
از من خورده نگیر عزیز!
میخواستم بگویم؛
خیلی وقت ها پیش
اما...
گاهی به این فکر میکردم اگر عاشق باشی،
حرف های معشوقه که جای خود دارد!
دلداگی را نیز از نگاهش میفهمی،
نفهمیدم که غرور داشتی؛
نفهمیدم هرچیزی از نگاه آشکار نمیشود
نفهمیدم و...
امروز دستانت قفل کرده ی دست دیگری دیدم!
خنده ات...
شیطنت هایت...
نگاه ات...
عاشقانه هایت...
همه و همه
از من دیوانه ربوده شد
ومن دیر فهمیدم گاهی باید خیلی چیزها را گفت!
چرا که؛
نگاه جوابگوی سیل حرف هایت نیست!

22:44
1396.11.15
 
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #46
این روزها آنقدر حواسم پی کارها و مشغله ی عقب مانده ام است که دیگر فراموش کرده ام
که روزی بودی
که روزی دیوانه وار دوستت داشتم
که روزی بدون عطر آغوشت گذشتنش دیوانگی بود
که روزی در میان حصار دستانت رهایم کردی و رفتی
جالب است میگویم فراموش کرده ام اما...
هنوز تک به تک را در یاد دارم و باز و بازهم مرورش میکنم
دیوانه ام دیگر
دیوانه عشق تویی که دیگر نیستی!

21:08

1396.11.13
 
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #47
بیچاره مترسک ها!
برایشان لبخند میتراشیم
درحالی که
همیشه غمگین هستند
اینها همان هایی هستند که آغوششان محل پرورش گنجشکک های آسمانی بوده است
و حال همان گنجشکک ها از لبخند تراشیده ای که ما برایشان میتراشیم ترسان هستند
بیچاره مترسک ها!
 
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #48
دلم تنگ است!
این روزها یاد ؛
خنده هایت...
شیطنت هایت...
بی تابی هایت...
دارد دیوانه ام میکند!
میخواهم برگردم،
به همان روز رفتن!
به غروب دلگیر آن روز!
چه کسی میگوید غروب جمعه دلگیر است؟
با تو غروب جمعه هم زیبا بود!
حال میگویم ؛
آن غروب که تو رفتی...

غروب جمعه نبود اما
دلگیر ترین غروب روزگارم بود!
دلم تنگ است بانو!
از من خورده نگیر!
میخواهم فراموشت کنم؛
اما...
دلم سازش فرق دارد؛ نمی گذارد فراموش کنم!
بانو!
کاش می آمدی!
دلتنگی دارد امانم را میبرد!
کاش می آمدی(‌‌‌:
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #49
نگاهش کردم؛مثل ماتم زده ها زانوی غم بغل کرده بود نگاهش به خیابان بود و نگاهش را به هیچ عنوان از آن تابلوی لعنتی اسم خیابان برنمیداشت
"عشق"
کاش شهردار می فهمید و هیچ وقت نامش را این نمیگذاشت یا حداقل تغییرش میداد
-شیرین بس نیست بیخیال شو دختر
نگاهش را برنمیداشت. تابلوی بیچاره! تو از خجالت این نگاه آب نمیشوی؟
-خیلی دوسش داشتم
چشمانم را با بی رحمی بستم
-ولی اون نداشت و رفت
بی توجه به حرفم نگاهش را همان جا نگاه داشت
-زیر اون تابلو باهم عکس داریم گفت بیا لاکچری بازی دربیاریم عکس گرفتیم هنوز دارمش
گرفتگی حال و هوای درونی کافه حالم را بدتر میکرد
-بس کن لعنتی بس کن
نگاهش بالاخره بر روی صورت خشمگینم جاخوش کرد!اشک درون چشمان شب رنگش حلقه زده بود
-میشه یه بار دیگه ببینمش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,431
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #50
گه گاهی باید فراموش کرد
اینکه بودن یا رفتن شاید تنها بهانه باشد!
گاهی؛ شاید کسی نخواهد تورا با چشم خود نیز ببیند!
اینجاست...
باید فراموش کرد!
اینجا؛ در این تفکرات؛در این حال و هوا...
زندگی جاریست!
"زندگی با طعم گس فراموشی!"
20.11.96
13.05
 
امضا : Mch:)
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا