مشاعره مشاعره با رباعیات خلیل‌الله خلیلی

[Samira-M]

چ

دل در همه حال تکیه گاه است مرا
در ملک وجود پادشاه است مرا
از فتنه ی عقل چون به جان می آیم
ممنون دلم خدا گواه است مرا

 

[Nazanin_N]

چمشاهده فایل‌پیوست 486784

دل در همه حال تکیه گاه است مرا
در ملک وجود پادشاه است مرا
از فتنه ی عقل چون به جان می آیم
ممنون دلم خدا گواه است مرا

اگر دانی زبان اختران را

شبانه بشنوی راز جهان را

سکوت شب به صد آهنگ خواند

به گوشت قصه های آسمان را

 

[Samira-M]

اگر دانی زبان اختران را

شبانه بشنوی راز جهان را

سکوت شب به صد آهنگ خواند

به گوشت قصه های آسمان را

آن قطره ی اشکی که بریزد بر خاک
بردار که گنج لعل و گوهر این است

 

[Nazanin_N]

آن قطره ی اشکی که بریزد بر خاک
بردار که گنج لعل و گوهر این است

تا بر لب من آه شرر باری هست

بر ساز شکسته ی دلم تاری هست

درهای امید را اگر بربستند

تا مرگ بود رخنه ی دیواری هست

 

[Samira-M]

تا بر لب من آه شرر باری هست

بر ساز شکسته ی دلم تاری هست

درهای امید را اگر بربستند

تا مرگ بود رخنه ی دیواری هست

تا این خرد خام تو، معیار بود
این ساختن و شکستت کار بود
تنها نه سرت به پای من خورد به سنگ
هر جا که روی تو سنگ و دیوار بود

 

[-PANAHツ]

تا این خرد خام تو، معیار بود
این ساختن و شکستت کار بود
تنها نه سرت به پای من خورد به سنگ
هر جا که روی تو سنگ و دیوار بود

در اين مکـــتب نميـــدانم چــه رمز مهملم يــارب
که نی معنی شدم، نی نامه و نی زيب عنوانی
از اين آزادگـــــی بهتر بود صد ره به چشــــم من
صــــدای شـــــيون زنجـــير و قــــيد کنج زندانــی

 

[Samira-M]

در اين مکـــتب نميـــدانم چــه رمز مهملم يــارب
که نی معنی شدم، نی نامه و نی زيب عنوانی
از اين آزادگـــــی بهتر بود صد ره به چشــــم من
صــــدای شـــــيون زنجـــير و قــــيد کنج زندانــی

یارب سوزی که جسم و جان را سوزم
این کارگه سود و زیان را سوزم

یک شعله ی جانسوز که در آتش آن
خود را سوزم هر دو جهان را سوزم

 

[m.sina]

یارب سوزی که جسم و جان را سوزم
این کارگه سود و زیان را سوزم

یک شعله ی جانسوز که در آتش آن
خود را سوزم هر دو جهان را سوزم

مرا از مزرع دیروز چون جز غم نشد حاصل

بده می تا درین آتش بسوزم خرمن فردا

شب عمرم درین ظلمت سرا با در دوغم بگذشت

ندارم بعد ازین چشم امید از روزن فردا

 

[-PANAHツ]

مرا از مزرع دیروز چون جز غم نشد حاصل

بده می تا درین آتش بسوزم خرمن فردا

شب عمرم درین ظلمت سرا با در دوغم بگذشت

ندارم بعد ازین چشم امید از روزن فردا

الهی ! اشک چشمی، سوز آهی
فروزان خاطــری، روشن نگاهــــی
زهرسو بسته شـــــد درهای امید
کلیدی ، رخنه ئی ، راهی پناهی

 

[Samira-M]

الهی ! اشک چشمی، سوز آهی
فروزان خاطــری، روشن نگاهــــی
زهرسو بسته شـــــد درهای امید
کلیدی ، رخنه ئی ، راهی پناهی

یارب دردی که ناله آغاز کنم
شوری که سرود شوق را ساز کنم

چشمی که به سوی خویش چون باز کنم
آن گمشده را از دور آواز کنم