D Deleted کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,487 پسندها 26,176 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 37 6/8/23 نویسنده موضوع #1 اشعار آغاز شده با حرف ر اینجا قرار میگیرند.روزها رفتند و من دیگر، خود نمیدانم کدامینم آن منِ سر سختِ مغرورم؟ یا منِ مغلوبِ دیرینم؟ آخرین ویرایش توسط مدیر 8/8/23
اشعار آغاز شده با حرف ر اینجا قرار میگیرند.روزها رفتند و من دیگر، خود نمیدانم کدامینم آن منِ سر سختِ مغرورم؟ یا منِ مغلوبِ دیرینم؟
D Deleted کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,487 پسندها 26,176 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 37 6/8/23 نویسنده موضوع #2 ریشهام از هوشیاری خورده آب من کجا، فراموشی کجا؟!
مارینا آروین کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 15/7/22 ارسالیها 444 پسندها 1,946 امتیازها 12,213 مدالها 9 سطح 9 6/8/23 #3 Ayan گفت ریشهام از هوشیاری خورده آب من کجا، فراموشی کجا؟! کلیک کنید تا باز شود... رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند امضا : مارینا آروین
Ayan گفت ریشهام از هوشیاری خورده آب من کجا، فراموشی کجا؟! کلیک کنید تا باز شود... رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
D Deleted کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,487 پسندها 26,176 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 37 6/8/23 نویسنده موضوع #4 مارینا آروین گفت رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند کلیک کنید تا باز شود... روز دژخیم سوز بیتسلیم بارش ناگوار برف وخیم من که رفتم تو باش و تکلیفِ روزگار مرا تو روشن کن
مارینا آروین گفت رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند کلیک کنید تا باز شود... روز دژخیم سوز بیتسلیم بارش ناگوار برف وخیم من که رفتم تو باش و تکلیفِ روزگار مرا تو روشن کن
مارینا آروین کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 15/7/22 ارسالیها 444 پسندها 1,946 امتیازها 12,213 مدالها 9 سطح 9 6/8/23 #5 Ayan گفت روز دژخیم سوز بیتسلیم بارش ناگوار برف وخیم من که رفتم تو باش و تکلیفِ روزگار مرا تو روشن کن کلیک کنید تا باز شود... روندگان طریقت ره بلا سپرند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز امضا : مارینا آروین
Ayan گفت روز دژخیم سوز بیتسلیم بارش ناگوار برف وخیم من که رفتم تو باش و تکلیفِ روزگار مرا تو روشن کن کلیک کنید تا باز شود... روندگان طریقت ره بلا سپرند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
D Deleted کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,487 پسندها 26,176 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 37 6/8/23 نویسنده موضوع #6 مارینا آروین گفت روندگان طریقت ره بلا سپرند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز کلیک کنید تا باز شود... روح برخواسته از من ته این کوچه بایست بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
مارینا آروین گفت روندگان طریقت ره بلا سپرند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز کلیک کنید تا باز شود... روح برخواسته از من ته این کوچه بایست بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
مارینا آروین کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 15/7/22 ارسالیها 444 پسندها 1,946 امتیازها 12,213 مدالها 9 سطح 9 6/8/23 #7 Ayan گفت روح برخواسته از من ته این کوچه بایست بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم کلیک کنید تا باز شود... رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان امضا : مارینا آروین
Ayan گفت روح برخواسته از من ته این کوچه بایست بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم کلیک کنید تا باز شود... رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان
m.sina کاربر خبره کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,594 پسندها 7,267 امتیازها 35,773 مدالها 16 سطح 14 10/8/23 #8 مارینا آروین گفت رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان کلیک کنید تا باز شود... ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند امضا : m.sina
مارینا آروین گفت رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان کلیک کنید تا باز شود... ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
Tara Motlagh کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 1/8/23 ارسالیها 305 پسندها 1,023 امتیازها 6,833 مدالها 10 سطح 9 10/8/23 #9 رفتنت رفتن جان است و خودت میدانی تا ابد در دل بیجان تنم میمانی امضا : Tara Motlagh
m.sina کاربر خبره کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,594 پسندها 7,267 امتیازها 35,773 مدالها 16 سطح 14 15/8/23 #10 Tara Motlagh گفت رفتنت رفتن جان است و خودت میدانی تا ابد در دل بیجان تنم میمانی کلیک کنید تا باز شود... روز من شب شد و آن ماه براهی نگذشت این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت ذوق آن جلوه مرا کشت، که وی از سر ناز آمد و گاه گذشت از من و گاهی نگذشت امضا : m.sina
Tara Motlagh گفت رفتنت رفتن جان است و خودت میدانی تا ابد در دل بیجان تنم میمانی کلیک کنید تا باز شود... روز من شب شد و آن ماه براهی نگذشت این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت ذوق آن جلوه مرا کشت، که وی از سر ناز آمد و گاه گذشت از من و گاهی نگذشت