مشاعره مشاعره‌ی نوروزی | 1403

[ANAM CARA]

- بسم الله الرحمن الرحیم -
سلام خدمت تمامی کاربران عزیز انجمن یک رمان
سال جدید رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم روزهای خیلی خوب و به دور از غمی رو سپری کنید♡
در این تاپیک که تا 14 فروردین باز خواهد بود قراره مشاعره با تمام اشعار و حروف انجام بشه.
از آخرین حرف شعر قبلی باید شعر بفرستید. می‌تونه اون اشعار از خودتون باشه یا از شاعرای دیگه. اگه اون شعر از خودتون بود پایینش ذکر کنید که اثر خودتون بوده چون پوئن مثبتی در نظر گرفته میشه*
در آخرِ کار به فعال‌ترین‌ها مدال تعلق می‌گیره.
خب استارتش رو من می‌زنم

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی‌ها​

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

- بسم الله الرحمن الرحیم -
سلام خدمت تمامی کاربران عزیز انجمن یک رمان
سال جدید رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم روزهای خیلی خوب و به دور از غمی رو سپری کنید♡
در این تاپیک که تا 14 فروردین باز خواهد بود قراره مشاعره با تمام اشعار و حروف انجام بشه.
از آخرین حرف شعر قبلی باید شعر بفرستید. می‌تونه اون اشعار از خودتون باشه یا از شاعرای دیگه. اگه اون شعر از خودتون بود پایینش ذکر کنید که اثر خودتون بوده چون پوئن مثبتی در نظر گرفته میشه*
در آخرِ کار به فعال‌ترین‌ها مدال تعلق می‌گیره.
خب استارتش رو من می‌زنم

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی‌ها​

...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[بابای دخترش]

اگر که شبرو عشقی چراغ ماهت بس
ستاره چشم وچراغ شب سیاهت بس
«شهریار»

سپیده زد و بهاری ز عشق تو بشکفت
سحر شد از شب تیره ز سِحر سِر نهفت
«خودم»

 

[ANAM CARA]

سپیده زد و بهاری ز عشق تو بشکفت
سحر از شد شب تیره ز سِحر سِر نهفت
«خودم»

ترکیب پیاله‌ای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمی‌دارد م**س.ت
(خیام)

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[بابای دخترش]

ترکیب پیاله‌ای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمی‌دارد م**س.ت
(خیام)

تا صبح سپید وز خیال رویت ره فراری باشد؟
یک ره نرفته وز جانب من خیال خامی باشد!
«خودم»
یک جوری میگم خودم انگار کی انقدر کج و کوله شعر میگه

 

[ANAM CARA]

 تا صبح سپید وز خیال رویت ره فراری باشد؟
یک ره نرفته وز جانب من خیال خامی باشد!
«خودم»
یک جوری میگم خودم انگار کی انقدر کج و کوله شعر میگه

دستی که در فراق تو می‌کوفتم به سر
باور نداشتم که به گردن درآرمت
(شهریار)
عالیه واقعاً...
نمی‌دونستم می‌تونی شعرم بگی همزاد

 

[بابای دخترش]

دستی که در فراق تو می‌کوفتم به سر
باور نداشتم که به گردن درآرمت
(شهریار)
عالیه واقعاً...
نمی‌دونستم می‌تونی شعرم بگی همزاد

تا کی از شرم سرانجام بی‌وفایی می‌کنی؟
حال اگر مهلت دهی قصه سرایی می‌کنی
«می»
ذوق کردم:)))

 

[ANAM CARA]

تا کی از شرم سرانجام بی‌وفایی می‌کنی؟
حال اگر مهلت دهی قصه سرایی می‌کنی
«می»
ذوق کردم:)))

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
(ایرج میرزا)
جون که

 

[delnia]

سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سویی بزنیم

شهریار

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سویی بزنیم

شهریار

روزی که جمال آن صنم دیده شود
از فرق سرم تا به قدم دیده شود
تا من به هزار دیده بینم او را
کارم بدو دیده کسی پسندیده شود