مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

[saeideh.a.r.b.i]

سلام دوستان :)
دنبال رمانی میگردم، که در مورد دختری بود که با دوستش برای تست بازیگری میرن در صورتیکه خودش نمیخواسته تست بده، ولی اتفاقی میفته که بعد از تست دادن قبول میشه.
باباش مدیر بازنشسته س و تک فرزنده و بعد از بازی، خیلی معروف میشه.
یه مرد به اسم آرشاویر چون شبیه عشقش توی ایتالیا بوده، عاشقش میشه ولی پسره فک کنم مبتلا به پارانویا بوده چون عشق ثابقش مازوخیست بوده و در نهایت همین باعث شده که بمیره.
دختره با کمک پدر شوهرش، آرشاویرو درمان میکنه.

اسم رمانش توسکا هست

 

[saeideh.a.r.b.i]

دنبال رمانی میگردم که وقتی مامان دختره بهش حامله بوده باباش به خاطر یه زن دیگه ولشون میکنه دختره و مادرش هم میرن خارج بعد چند سال دختره میاد از پدرش انتقام بگیره ویادمه زن باباش از خان یه روستا قبلا یه پسر به دنیا اورده بود بعدش دقیق یادم نیست اما یادمه که پسره به دختره ت*جاوز می کنه بعد باهم ازدواج می کنن و دختره حامله میشه بعد نمی دونم چرا از پله ها می افته و بچه اش سقط می شه بعد باهم قهر می کنن تااا.....

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Masi130]

سلام.دختری که بازیگر تئاتر بود وتمام خانوادش فوت شدن وفقط با خانواده خالش رفت وامد داره وخواهرش در سن کم با یک پسر پولدار ازدواج میکنه ولی پسره ولش میکنه واونو با دوتا بچه ول میکنه ومیره خارج با دوست دخترش وپدربزرگ بچه ها نمیزاره که خاله بچه های خواهرش را ببینه وهر سری کلی تحقیرش میکنه تا اینکه برادر شوهر خواهرش که داروساز هست از خارج میاد وعاشق این دختره میشه .اگر کسی اسم این رمان میدونه .ممنون میشم که بگه

 

[RahaAmini]

سلام.دختری که بازیگر تئاتر بود وتمام خانوادش فوت شدن وفقط با خانواده خالش رفت وامد داره وخواهرش در سن کم با یک پسر پولدار ازدواج میکنه ولی پسره ولش میکنه واونو با دوتا بچه ول میکنه ومیره خارج با دوست دخترش وپدربزرگ بچه ها نمیزاره که خاله بچه های خواهرش را ببینه وهر سری کلی تحقیرش میکنه تا اینکه برادر شوهر خواهرش که داروساز هست از خارج میاد وعاشق این دختره میشه .اگر کسی اسم این رمان میدونه .ممنون میشم که بگه

بانوی قصه

 

[Fariba aaa]

سلام دوستان من چن سال پیش یه رمان خوندم دختر عاشق پسر عمش بود اونا قرار بود با پسر عمش ازدواج کنه اما یه رفوز پسره دختره رو ب کافیشاپ میبره بهش میگه که من عاشق یع نفر دیگه ام و اگه اومدم خواستگاریت جواب رد بدع خلاصه جواب رد میده و پدر دختر دخترع رو تا میخوره میزنه ......
و راستی اسم پسرع تا جایی که یادم میاد کیان بود
اسم دخترع یادم نیست
خیلی وقته دنبالشم اسمش یادم نیست اگه کسی خونده لطفا یاد اوری کنه

فکر کنم چشمان خاکستری بود

 

[Fariba aaa]

سلام وقتتون بخیر. ‌درباره دختری ک یه ماهگرفتگی رو صورتش داره خانوادش آزادش نمیزارن یه روز بیزون موقع خرید با مادرش با پسری آشنا میشه ک بهش گوشی میده ک باهاش در تماس باشه مخفیانه .اگه اسمشو میدونید بگید لطقا

پیچک سرما زده

 

[saeideh.a.r.b.i]

سلام.دختری که بازیگر تئاتر بود وتمام خانوادش فوت شدن وفقط با خانواده خالش رفت وامد داره وخواهرش در سن کم با یک پسر پولدار ازدواج میکنه ولی پسره ولش میکنه واونو با دوتا بچه ول میکنه ومیره خارج با دوست دخترش وپدربزرگ بچه ها نمیزاره که خاله بچه های خواهرش را ببینه وهر سری کلی تحقیرش میکنه تا اینکه برادر شوهر خواهرش که داروساز هست از خارج میاد وعاشق این دختره میشه .اگر کسی اسم این رمان میدونه .ممنون میشم که بگه

بانوی قصه

 

[Fariba aaa]

سلام کسی می تونه رمانی بهم معرفی کنه که شخصیت اصلیش بازیگر یا یه ادم معروف باشه؟به جز طلایه،ارژین،توسکا،برای من بخون برای من بمون

ماه پیشونی

 

[Fariba aaa]

یه رمان بود که دختره اسمش مریم بود .یه دوست صمیمی داشت.مریم باپدرش وخواهرش زندگی میکرد به پدرشم میگفتن حاج بابا.مادرش مسیحی بوده که بعد مسلمان شدن از خانواده ترد میشه ومرده.برادر دوست صمیمیش از خارج میاد مریم اول از پسره میترسه ولی بعد عاشق هم میشن.میخوان ازدواج کنن ولی مادر پسره ناراضی واز مریم خوشش نمیاد.به خدمتکارشون پول میده ومیگه که این دو خواهر برادرن چون مادر مریم به پسره شیر داده.عروسی بهم میخوره وپسر برمیگرده خارج ودختر هم یه جاکار میکنه وکه از همون جا خانواده مادرش وپیدا میکنه.امادوستش وخواهر پسره خودکشی میکنه ودوباره این دو همو میبینن.وخدمتکارم میاد میگه که دروغ گفته وبعد با هم ازدواج میکنن اسمشو اگه میدونید بهم بگید

 

[Fariba aaa]

یه رمان بود اسم دختر نیاز بود خیلی خشکل بود اما به خاطر ترس از مردا وطلبکارهای باباش صورتش ومیپوشونه ومیگه که صورت ودستام سوخته.باباشم زندان.طی یه اتفاقی بایه پسر هم خونه میشه ومجبوری عقد میکنند ولی ازش جدا میشه پسره دکتر بود فکر کنم .یه پیرزن مهربون هم بهش کمک میکرد که عمه پسره بود.باباشم در اخر میمیره وبعد دوباره با پسره ازدواج میکنه اسم رمان ومیخوام