کامل شده مجموعه شعر دلبر مغرورم | مسیحه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 3,628
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #51
خسته ام بانو
خسته ام مثل پرواز ساعت های متوالی
کرکسان بر لاشه ی نیمه جان افکارم
چه بگویم که درک کنی به انتهای دریا رسیده ام
همچون نهنگی که قلمروش را ماهیها اشغال
کرده اندساحل را
میجویم من به انتها رسیده ام
به انتهای کویر که تشنگی در من بیداد میکند
چشمه ی نگاهم چرا خشک است برکه ی احساست را
از من دریغ نکن با نوی من
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #52
میشود امشب
میگریستم وکسی بود اشکهایم را تسلی میشد
بانو ؟
بگو جانم طنین جانم گفتنت
دلم را بلرزاند باری دیگر
بگو تا دیوانه شوم در وهم صدای دلنوازت
نمیشود این اندیشه در من تخیلی بیش نبود
گناهم چه بود که اینگونه مرا
به قعر نابودی خاطره هایم کشاندی
ومرا آنگونه که باید لایقت ندانستی ....
باشد من هستم وصدایی که رویایست در یادم ...
من هزار بار میگویم بانو
یک بار کافیست بگویی جانم...
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #53
همسرم میداند
میداند بانویی در نابهنگام تلخ خاطره ها
گریبان گیر دلم است
هر شب به زیارت رویای بوسه
وسحر بستر بی آغوش میشتابم
وبه دخیل میبندم
عشقم را که شفا یابد دل
بی تابم
چگونه معجزه میکنید ؟
دردم را می یابید
چند بوسه ی تشنه به شفاعتم آورده اید
خاطرات کهنه
چند بوسه ؟
امشب همسرم بی تاب تر از من است
دردش را میدانم
چه زجری میکشد همسرم .....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #54
می دانی من چقد ساده ام !
که ساده از فصل پاییز میگذرم
اگر ساده نبودم تو ساده
دلی را به سخره نمیگرفتی
جریان عبور شب را
من از بام پلک ها کمی جدی تر میگرفتم
ورویای بوسه را در اندک
خیال عطر عریانی تنی به بازی نمیگرفتی
من ساده ام که اصلا به رویت نیاوردم
بانو ولی خیال تو
باز با تمام سادگیم
خانه نشین دل من است .....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #55
درد خود به کوه گفتم دوام آورد ؟
نمیدانم؟.
پیش دریا از غم دل گفتم چیزی فهمید ؟
این موج چه بود؟نمیدام ؟
با هرچی درد و دل کردم چاره ای نیافتم
برای دردهای دلم بانو
غافل بودم غافل از اینکه کوه و دریا و صحرا
آیاشنونده اند با جان ودل
نمیدانم ؟
زبان گفتن ندارند یا که دارند و من نمیفهمم
آدمی با ادمی درد دل باید کند؟نمیدانم
کوه و دریا سخت و شور است چون اشک من
با طبع آدمی ناسازگار
دوروبرم سخت پر گشته
از کوه و دریا ولی دریغ از آدمی از جنس خودم
این آدمهایند یا همان کوه دریا
نمیدانم ؟
اما فهمیدم همه دروغ میگویند ....دروغگو خطابشان کنم
که لایقشان است ...
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #56
بانوی
بیگناه قصه هایم چه بی تاب شده است خاطرت
میفهممت احساست را میبینم که لگد مال
سم آدمیان دوپا شده است
دروغ گویان با نزاکتی که
فهمشان سخت است
گل های گونه ات چرا
طراوت ندارند امشب ؟
ستاره های چشمت
چرا بی فروغند ؟
چرا با من سخن نمیگویی
چرا لبخند را از بابونه های دشت احساسم
دریغ کرده ای
من هم چون تو از آدمیان دلگیرم
چرا سادگیم را به بازی
کودکانه ای گرفتند
خاطرم را با بال زدنهای
خفاش شبانه اشان در تاریکی
ذهنم به نجاست کشانده اند
هی با توأم !
روزی تقاص خواهی داد
اما این نفرین من نیست
مرگ اقاقی های دلم این نوید را خواهد داد
که بی گناه لگد مال شدند بیگانه .....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #57
گاهی
احساس آدم از همین
کاکتوسها نشأت میگیرد
کمی خار دارد وفرو منیشند تا عمق قلب
گاهی وقتا از همین تاریکی
الهام میگیرد از جغدان
ولگرد درختهای خشک بی احساسی که
که گناهی ندارند
مهم نیست از کجا الگو میگرد
مهم سوزناک است اشکی که روی گونه مینشیند
والتهاب دل کم نمیشود
آتش زیر خاکستر است .....
فاصله گیر که پرهایت میسوزند
چگونه اوج گیری ومرا به سخره گیری ؟
من در عرشم روی زمین قلبم
تو در اوج اما بالهایت
غصبیست ....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #58
کلمات در ذهنم چرا امشب
اینقدر ترد وشکننده اند
دلشان میلرزد که بخواهم کنار
هم روی چین دفتر قرارشان دهم
تاکنون من نیز اینگونه نبوده ام
که طعم آسمان نگاهت را مزه مزه کنم در خاطر احساسم
باغروبی تشنه بنشینم
وجان کندن خورشید را نبینم
مگر خورشید جان میکند ؟
نه !نه بانو
نمیشود سهم من از روشنایی روز
غروب انگشت نمای روزگار غم یاد تو باشد
من تا به حال قطرات باران را اینگونه نشمرده ام
میشود ؟
چرا نمیشود وقتی چشمم زاده ی ابر های تیره ی بی اعتنایی توست
بعد از حروف نازک وشکننده
من غریبه ی آشناتری از وهم اندوه بر
دیوار بلند بی کسیم
چون یاسی بلند قد کشیده است را ندیه ام هرگز
بمان !بمان وپروانگی رسیدن احساسم
را نظاره گر باش ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #59
اینجا غمی عجیب بیداد میکند
قد کشیده اربده میکشد در قلب مظلومم
من که حریف نمیشوم
نه خودم نه کلمات زبان بسته
شقیقه های اشعارم رو به سفیدی
بی لحن وپیر وخسته میروند
تا کی جولان میدهی در یادم؟
تا کی مرا به زانوی عشقت در می آوری ؟
بانوی من دلبر پر از غرورم !
میشود پایان دهی به تشنگی وطعم شیرین آب از
همسایگی کویرعشقم که له له میزند
برای شبنم نشسته بر گلهای نگاهت ....
نه راستش را بگو اینها همه شعرند ؟؟
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #60
چه آه نفس گیریست میان
این ثانیه های مرگ شمار
ساعتهای نیامدنت
مهم نیست
تابوت خواهم ساخت بانو
برای مرگ غریبانه ی
گلهای باغچه ی احساسم
تکه ابری در باغچه ی چشمم
در سوسوی تاریکی بی قرار است
رخصت میطلبد از قلب پر از آشوبم
چه کنم بانو میشود امشب
بادی وزد از رویایت
و اندوهم پایان یابد ؟
میشود قناعت کنم به
گلهای خشک احساسم اما تو باشی و
من جان بگیرم در مرگ این
ثانیه ها ...زمان میشود متوقف شود من
سمت تو بشتابم ...
 
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا