نتایح جستجو

  1. NAVA-K

    صندلی داغ صندلی داغ | همگانی

    1. اسم واقعیت : نوا 2. دختری ؟ یا پسر : دختر 3. دوست داری چیکاره بشی ؟ اگه شغل داری چیه ؟ فعلا که در تلاشم ببینم میتونم شغل معلمی رو امتحان کنم یا نه 4.متاهل یا مجرد؟! متاهل 5.اگر دلنوشته مینویسی!! همیشه یکی به صورت پنهان توی دلنوشته ها نشسته اون فرد دلنوشتهات کیه؟!:/ نمی نویسم 6.عشق رو...
  2. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    #پست بیست و هشتم دیمیتری مدت ها بود که بدون هیچ فکری راه می‌رفت و راه می‌رفت. با شهابی که از آسمان گذشت، به خودش آمد. روزش چه زود شب شده بود. به اطرافش نگاه کرد تا موقعیتش را پیدا کند؛ آن درخت... آن درختی که در کودکی از آن آویزان می‌شد تا نیم نگاهی از تنزین داشته باشد را دید. آهی کشید، به درخت...
  3. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    دیمیتری متوجه نور سیاه رنگی که مستقیم به سمتش می‌آمد، شد. ناخودآگاه دست از مبارزه کشید و میخ سیاهیِ نوری که هوا را می‌شکافت و به سمتش می‌آمد، شد. همه چیز انگار روی دور آهسته‌ حرکت می‌کرد. نفس دیمیتری بند آمده بود، واقعا نمی‌توانست کاری کند. تک تک اعضای بدنش کرخت شده بود. قبل از این که نور گردنش...
  4. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    سرش را کمی کج کرد و با تمسخر گفت: -مطمئنی می‌تونی بدون هیچ نیرویی کارت رو درست انجام بدی؟! این جکله کمی قلب دیمتیری را خرد کرده بود اما دیمیتری نمی‌خواست تحقیر شود پس سرش را با تاکید تکان داد و محکم گفت: -آره! معلومه که می‌تونم! تنزین ابروهایش را بالا برد. شاید روحیه پسرک بیش از حد به دلش نشسته...
  5. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    آهنگر به سمت جاده رفت که با صدای خش‌دار دیمیتری توقف کرد. - بـ...بخشید... چی شد... چی شد که شما قبول... حرفش را خورد. خود می‌دانست که این اتفاق برایش خیلی خوشحال کننده است ولی او نمی‌خواست کسی با ترحم با او رفتار کند و دلیل منطقی نیاز داشت. آهنگر نیم نگاهی به او و بچه کرد و گفت: - تو فکر کن برای...
  6. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    آهنگر نیم نگاهی به دیمیتری لاغر اندام انداخت و با تمسخر گفت: - برو بچه، برو سر بازیت، این جا برای تو خطرناکه! دیمیتری به یک باره فرو ریخت. از حرف او جا خورد؛ فکر می‌کرد با این شجاعتی که از خود نشان داده بود، می‌تواند او را راضی کند. برای این که باز تلاش خودش را تکرار کند گفت: - ولی... آهنگر میان...
  7. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    دیمتری متفکرانه سرش را تکان داد و به آب نگاه کرد. تئودور هم مغموم به آب خیره شد. اگر خداوند به او قدرت این را می‌داد تا یورنای خودش را تقسیم کند، همه یورنایش را به دیمیتری می‌داد. دیمیتری اما در خود فرو رفته بود. ناگهان فکری به سرش زد: -تئو؟ تئودور در همان حالت که دستش را در آب تکان می‌داد پاسخ...
  8. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    تنه محکم به دانته برخورد کرد و او را از راه‌پله‌ها به پایین پرتاب کرد. دانته صدای خرد شدن استخوان‌هایَش را شنید و فقط توانست از درد فریاد بزند و با تمام توانش تقلا برای نفس کشیدن بکند. سربازان با صدای فریاد او، به سالن اصلی آمدند. تنه مانند ماری گشنه و مریض به دور خود می چرخید و به سمت سربازان...
  9. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    در گوشه‌ای دیگر ، دختری کنج خرابه ای با دیوار هایی با اثر سوختگی و خراش های کهنه، نشسته و به حال خودش می‌گریست. زانوهایش را که دردشان امانش را بریده بود، در آغوش گرفته و سرش را روی آن‌ها گذاشته بود. لباس‌های اشرافی و گران قیمتش با محیطی که در آن‌جا بود تناقض داشت. مانند گلی که در میان بیابان می...
  10. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    مدتی که گذشت، خورشیدی که در‌حال غروب بود و نور نامیرایی که قصد مرگ داشت، آن ها را آگاه کرد که شب درحال آمدن است. تئودور درگیر ور رفتن با آستین پاره شده دیمیتری بود تا آن را به گونه‌ای گره بزند که دیمیتری با لحن نه چندان مضطربی گفت: -من دیگه باید برم. تئودور دست از کار کشید و پرسش‌گرانه به به‌...
  11. NAVA-K

    ویژه رمان شیاطین هم فرشته‌اند | رورو نیسی نویسنده انجمن یک رمان

    یکی از آن زن‌ها حیرت زده به در شکسته و آثار بمب منفجر شده ی دستی که باعث شکستن در شده بود، نگاه کرد و هر آن‌‌چه در فکرش بود به زبان آورد: -بیچاره ریش‌سفید! بالاخره روزی می‌رسه که اون هم صبرش تموم می‌شه! پسرک از بازار مزدحم و پر از شور و شادی خارج شد، به سمت حومه شهر رفت؛ حومه پایتخت تنها جایی...
  12. NAVA-K

    تبریک تولدت مبارک نوااییی من

    وای رضوان! غافل گیرم کردی عزیزم. ممنونم بابت این زحمت
  13. NAVA-K

    تبریک تولدت مبارک نوااییی من

    خیلی ممنونم :) :rose::day_dreaming:
  14. NAVA-K

    دنباله دار میخوای؟ نمی‌خوای؟

    آره یه زندگی راحت و پر از آرامش؟
  15. NAVA-K

    دنباله دار میخوای؟ نمی‌خوای؟

    آره یه فلش پر از آهنگ شاد؟
عقب
بالا