امتحانات میان ترم سال آخر دبیرستان...امتحان دینی بود از اون امتحانایی که باید کتاب رو بنویسی وقت کم اورده بودم چهار پنج تا برگ تقلب هم از چپ راست رسید بود تو مشتم بود تند تند مینوشتم دبیر دینی اومد بالا سرم جااینه که برگه امتحانو بهش بدم هول شدم مشتمو وا کردم کاغذای مچاله شدهی تقلب رو طرفش...