نتایح جستجو

  1. Maede Shams

    دلنوشته ساعت ۲:۲۷ بامداد | مائده شمس کاربر انجمن یک رمان

    بامداد نهم: هیولـاٰ کسی رو داری بخاطرش بجنگی؟ من ندارم. من خیلی وقته که وقتی به آینه نگاه می‌کنم، من رو نمی‌بینم‌. همتون، همه‌ی شماهایی که دارید بخاطر «من» خودتون می‌جنگید، قراره وایسید جلوم و ساعت‌ها تلاش کنید بهم بفهمونید که باید بجنگم ولی بی‌نتیجه‌ست. نمیشه، نمی‌تونید! من خیلی وقته که مرده،...
  2. Maede Shams

    آموزشی اخراجی های انجمن

    کاربران: .ILLIMITABLE. •MAHA• مدت: دوهفته، تا ۱۰ فوریه ۲۰۲۳ کاربر: Rikadow مدت: دائم (سه هشدار) دلیل: قوانین انجمن، بندهای مشخص و معینی داره که رعایت اون‌ها برای تمام کاربران لازمه. حساسیت کادر مدیریت روی انتخاب مدیر بیشتره چرا که مدیران در رأس همه افراد باید آگاه به قوانین باشن و...
  3. Maede Shams

    دلنوشته ساعت ۲:۲۷ بامداد | مائده شمس کاربر انجمن یک رمان

    بامداد هشتم: باتلاق سلام من، از جایی دور و تاریک صحبت می‌کنم. جایی شبیه باتلاق! این‌جا، صبح‌ها آفتاب ناامیدانه می‌تابد و شب نشده، بار و بندیلش را جمع می‌کند و می‌رود. به کجا؟ نمی‌دانم، شاید به باتلاقی دیگر. به گذشته‌ها که فکر می‌کنم، رد پای امید آفتاب را می‌بینم، روزهایی هم بود که ناامید نبود...
  4. Maede Shams

    دلنوشته ساعت ۲:۲۷ بامداد | مائده شمس کاربر انجمن یک رمان

    بامداد هفتم: آخرین نامه این آخرین نامه‌ی من به توعه عزیزم. یکی از چندین نامه‌ای که هیچ‌وقت به دستت نرسیده و می‌دونم که بزرگ‌ترین راز من بوده و هست. این بیست و هفتمین نامه‌ی من به توعه. یک موجود غمگین، گوشه‌ی اتاق خاکستری زندان‌مانندش جا خوش کرده و با دستی که می‌لرزه و ته‌مونده‌ی ضربان سمت چپ...
  5. Maede Shams

    دلنوشته ساعت ۲:۲۷ بامداد | مائده شمس کاربر انجمن یک رمان

    بامداد ششم: من خوبم من حالم خوبه، می‌دونم نباید باشه؛ ولی هست! می‌دونم عادت نداری به خوب دیدنم، اما هستم. یه‌بار بهت گفتم گذر زمانه که مفهوم لغات رو برات تغییر میده؛ یه زمانی بعد از گذروندن یک روز فوق‌العاده، یه بحث کوچیک هم می‌تونست باعث بشه دیگه خوب نباشم، اما حالا بین این‌همه کثافت و...
عقب
بالا