نتایح جستجو

  1. ڕۆژین

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

    (دست هایش را می گیری؟) می توانی دست هایم را بگیری؟ اینجا یک من افتاده است توان بلند شدن ندارد گـ ـناه دارد دست هایش را می گیری؟ سنگ صبور می خواهد سنگ صبورش می شوی؟ شانه ای برای اشک هایش می خواهد شانه ات را قرض می دهی؟ گوشی شنوا می خواد گوش می دهی؟ خواست برود من با التماس گفت:نرو سنگ صبور گفت...
  2. ڕۆژین

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

    (عشق گل) من را ببین دست به دعایم همچون گلی که در حال خشک شدن است ولی اجازه نشستن هیچ قطره بارانی را بر روی خود نمیدهد تنها منتظر قطره نیلوفری خود است و با خود زمزمه می کند: خدایا کی میرسد؟ نکند بر زمین افتاده باشد قطره نیلوفری من زود بیا نکند جانی در این بدن نماند (ڕۆژین)
  3. ڕۆژین

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

    (تندیسی از عشق) امروز شکسته ام، در دردی بزرگ جانی نیست در تن و بدنم بگیر دستانم را از روح خود در وجوم بدم بیا و توبه کن از من... در تمام طول عمرم، همچون تندیسی زیبا، پرستشت کردم طوافت کردم و تو، تنها بنده ات را در زیر آواره های دلش رها کردی نابودش کردی، رهسپار کوی فراموشی ست بیا و بگیر دستانم...
  4. ڕۆژین

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

    (مرده) من از همان آدم هایی هستم که وقتی غرورش را شکستند، می خندد آنقدر می خندد تا به گوشه ای برسد در آنجا می نشیند تک تک تکه های غرورش را در آغـ*ـوش می کشد و آنقدر گریه می کند تا هیچ از او باقی نماند صبح که از خواب بیدار شد، دگر اویی نیست تنها یک مُرده است که قدم به دنیای مردگان گذاشته (ڕۆژین)
  5. ڕۆژین

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

    صدای خنده های مردمش گوش فلک را کر کرده من را چه؟ صدای گریه های من را نیز می شنود؟ یا مرا در تلاطم این جهان گم کرده؟! (ڕۆژین)
  6. ڕۆژین

    دنباله دار چالش شخصیت

    می خندم و به روی خودم نمیارم
  7. ڕۆژین

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

    (ای مادرم) چشمانت را برویم نبند با چشمان بسته ات جان می دهم امید زندگی را از دست می دهم مادرم تنها چراغ شبهای تاریکم نکند خاموش شوی من از تاریکی می ترسم تنها دستگیر من در تمام زندگی نکند دست هایت سرد شوند، که همچو کودکی در خیابان زندگی گم می شوم مادرم آرامشم توی نکند برویی که آرام و قرار ندارم...
  8. ڕۆژین

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

    (با رفتنت هیچ اتفاقی نیفتاد) چه ظالمانه آمدی چه ظالمانه وارد زندگیم شدی چه خودخواهانه تمام رنگ هایش را ازآن خود کردی چه خودخواهانه تمام خواب و خیالم شدی چه ظالمانه قلبم را به اسارت خود در آوردی چه ظالمانه تمام وجودم را به بند کشیدی چه خودخواهانه تمام من شدی بی آنکه بدانی با آمدنت هیچ اتفاقی...
عقب
بالا