نتایح جستجو

  1. Ghazaleh.Sh

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان خون کور: محافظان مرز | mikayla کاربر انجمن یک رمان

    سلام نویسنده جان با دیدن عکس‌ها می‌گم یا از انمیه‌ی ژاپنی الهام گرفته شده یا فن‌فیکشنه حالا وقتی خوندم میام نظر می‌دم!
  2. Ghazaleh.Sh

    تاپیک جامع قواعد و دستور زبان کره‌ای

    Choi Jeong Bum بر اساس این ترتیب البته
  3. Ghazaleh.Sh

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان لئورا | Melina Whirlwind کاربر انجمن یک رمان

    داستان درباره‌ی خدایان و الهه‌های یونانی هست؛ یه داستان تخیلی و منم که عاشق داستان‌های تخیلی! حالا بریم سراغ داستان، تا اینجا که بیشتر درباره‌ی خدایان المپ‌نشین بیشتر گفته شد و دو پست کوتاه از شخصیت اصلی که دختری به اسم هلیاست. به‌نظر من این هلیا به‌خاطر زیبایی‌ای شده رقیب الهه آفرودیت و همین هم...
  4. Ghazaleh.Sh

    طالع بینی میزان خوشگلی هر ماه

    مهره مار نخواستیم فقط سلامت باشیم کافیه!
  5. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    گفتگوی من و کرونا گفتم :زود بساطت را جمع کن و برو گفت :حرفش را هم نزن گفتم :خیلی بی انصافی گفت :برعکس من خیلی هم با انصافم گفتم :چطور ؟ گفت:ببین کاری کردم که الان همه وضعیت مشابه داشته باشند. همه را مجبور کردم ماسک بزنند چه صورتهایی با بینی های عمل کرده چه صورتهای آفتاب سوخته همه را خانه...
  6. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    ⏳به یاد خاطرات خوش خانه های قدیمی، کوچه پس کوچه های پرپیچ و خم، بوی گل یاس حوض وسط حیاط شیشه های رنگی درک ها و ارسی های خانه دولچه دوزهای اطراف فانوس های نفتی و پیه سوز سکوت شبانه ی شهر کوبه های ظریف و ضخیم درهای چوبی صفا و صمیمیت گذشته و در یک کلام "زندگی ساده ی قدیم کجا رفت؟!"
  7. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    من خانه‌ام را پر از رنگ ميكنم پــر از عــطــر زنــدگــي ، گل مي‌خرم , نان گرم مي‌كنم شعر مي‌نويسم و بـــاور دارم زنـدگــي يـعني همیـن بـهانـه‌های كوچـك خوشبختی
  8. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    مادرم رسم ورسومهای زندگیش زیباست ... از شب قبل برنج عطریش رادر ظرف سفالی قدیمی خیس میکند... هندوانه و کاهو ترشی و هله هوله های دلخواه نوه هایش را گوشه ی آشپزخانه میچیند... روی ظرفهای گل سرخی و استکانهای کمرباریکش یک پارچه ی سفیدِ گلدوزی شده میکشد که خاک رویشان ننشیند... آخرین رختخواب سفیدِخانه...
  9. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    یک نفر در دفاع از «ژن‌خوب‌ها» نوشته بود «بسیار شریف هستند و آزاده»؛ این عکس را نشان می‌دهم تا هرکسی به راحتی نتواند کلماتی چون «شریف و آزاده» را از معنا تهی کند، شریف تویی که با عصا در خیابان‌های خاکستری تهران دستمال کاغذی می‌فروشی، و هلی‌کوپتر شخصی و گشت ‌و گذار با آن، میلیون‌ها فرسخ با دنیای...
  10. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    آفتاب چشمانت چه دلپذير است باز کن آن چشم‌ها را تا بخير شود اين صبح...
  11. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    در بناهای بزرگ جهان مانند دیوار چین دست نوشته هایی یافت شده که این عبارت در آن حکاکی شده اگر برده ای در هنگام کار آسیب دید او را گردن بزنید!" یا بر روی اهرام مصر نوشته شده؛ ٰ "کارگرانی را که هنگام کار، توان کار کردن را نداشتند از بدن آنان مثل مصالح،در ساخت اهرام بهره ببرید.! ولی در تخت جمشید(...
  12. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    دو کشور به نام «ایران» وجود دارد: الف: کشور ایران اسلامی ب: کشور ایران وطن من الف: ایران اسلامي؛ بیشتر جمعیت این کشور، یک عده‌ای هستند که برای آن‌ها دلار 12000 الی 16000 تومان است! اقتصاد همیشه برای اینها رونق دارد! آمریکا در این کشور هیچ غلطی نمی‌تواند بکند,تحریم اثر ندارد و پول نفت بیش از آن...
  13. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    ⏳چشم هایم را می بندم ... کنج دنجی را برای خانه ام تصور می کنم... گوشه ای عاشقانه ... لبریز از هر آنچه که من تا بی نهایت دوستشان می دارم... همان هایی که شاید آن روز وقتی با عجله از گذر مسدود بازار بزرگ می گذشتم، میخکوبم کرد.... یا همان هایی که بازار را برای داشتن شان زیر و رو کردم... همان...
  14. Ghazaleh.Sh

    متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

    ⏳مادربزرگ میگفت: چای را باید توی قوری چینی دم گذاشت، قوری‌ چینی عطر بهارنارنج را یک‌طور دیگری در می‌آورد. عطر زعفران را ، بوی گل‌ محمدی ، هل را ، دارچین را راست می گفت چای دم کردم یک هل کوچک انداختم توی قوری. حالا یک بوی خوبی پیچیده توی همه باغ توی تمام وجودم . به دانه کوچک هل توی قوری نگاه...
عقب
بالا