نتایح جستجو

  1. Sepideh.T

    در حال تایپ رمان پروژه سری (جلد اول مجموعه جاسوس ویژه) | سپیده طراوت کاربر انجمن یک رمان

    لکسی وقتی افسون بهش رسید به در نزدیک‌تر شد و در باز شد. وقتی وارد شدن در پشت سرشون بسته شد و در اتوماتیک رو به روشون‌ هم باز نمیشد. هوش مصنوعی سازمان که اسمش shadowman بود، گفت: - اِلن‌ ایوانوف مجوز لازم برای ورود به این بخش را ندارد. افسون چشم‌هاش‌رو توی حدقه چرخوند؛ هیچ‌وقت از اسمی که سازمان...
  2. Sepideh.T

    فراخوان فراخوان شخصیت‌ رمان‌های شما

    های بر تو باد اعلام آمادگی بیوگرافی شخصیت‌های رمان پروژه سری [جلد اول مجموعه جاسوس ویژه] | سپیده طراوت کاربر انجمن یک رمان ایجاد شد.
  3. Sepideh.T

    در حال تایپ رمان پروژه سری (جلد اول مجموعه جاسوس ویژه) | سپیده طراوت کاربر انجمن یک رمان

    - هیچ‌ خبری ازش ندارم. آخرین باری که دیدمش‌ شونزده سالم بود، یه سال قبل از اینکه بیام این‌جا‌... دقیقاً میشه پنج سال و یک ماه و دو هفته و سه روز پیش. لکسی سری تکون داد و دیگه چیزی نگفت هر چند توی دلش دقیق بودن افسون رو تحسین می‌کرد. افسون بی‌هدف روی تختش دراز کشیده بود و به سقف نگاه می‌کرد. چند...
  4. Sepideh.T

    در حال تایپ رمان پروژه سری (جلد اول مجموعه جاسوس ویژه) | سپیده طراوت کاربر انجمن یک رمان

    افسانه برای چند ثانیه چیزی نگفت، دنبال جمله‌ای مناسب بود که به خواهرش بگه امّا چیزی به ذهنش نرسید پس خیلی ساده گفت: - لطفاً بیا ببینش‌، بیا خونه تا یه بار دیگه به عنوان یه خانواده دور هم جمع بشیم! آتیش وجود افسون با فکر کردن به برگشتن به خونه‌ی سابقش شعله‌ور شد و غرید: - من دیگه هیچ‌وقت‌ به خونه...
  5. Sepideh.T

    مصاحبه فراخوان سری جدید مصاحبه با کاربران انجمن

    اعلام آمادگی جیگر:228: ایجاد شد.
  6. Sepideh.T

    در حال تایپ رمان پروژه سری (جلد اول مجموعه جاسوس ویژه) | سپیده طراوت کاربر انجمن یک رمان

    مهراد به قیافه گیج هامان و بعد به خورشیدی که هم قد خودش بود نگاه کرد و پرسید: - آم‌... چی‌کار‌ می‌کنن؟ خورشید بازدمش رو با صدا از طریق دهانش بیرون داد و وقتی به خودش مسلط شد گفت: - هیچی... من باید برم، با اندرو کلاس دارم. بعد می‌بینمتون. در واقع خورشید دلش نمی‌خواست جواب سوال مهراد رو بده هامان...
عقب
بالا