نتایح جستجو

منـو با اسم کوچیکم صدا کن ! همین حالا که بغضم تو گلومه بگو اون پیرهنت... که بیشتر از من گرفته عطر دستاتو کدومه؟

نام رمان: نفس می‌کشم تو را نام نویسنده:camila ژانر: عاشقانه،جنایی،جاسوسی خلاصه رمان: نفس زنی 27 ساله که در ازای نجات دختر بیمارش مجبور میشود به باند خلافی ، نفوذ کند تا مدارکی را برای کارن بیاورد... لینک صفحه رمان: رمان نفس می‌کشم تو را| camila کاربر انجمن یک رمان شخصیتهای اصلی رمان: نفس، آرمان،...

همیشه دلم خواسته بدانم لحظه‌های تو بی من چطور می‌گذرد ؟ وقتی نگاهت می‌افتد به برگ به شاخه به پوست درخت وقتی بوی پرتقال می‌پیچد وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند وقتی با صدایی برمی‌گردی پشت سرت من نیستم

در قلبم نشستی حالا انتخاب کن می‌خواهی تپش حیات باشی یا گلوله‌ای

وسعت دوست داشتن تو دریا را به قاب پنجره ام می کشاند و نان روزانه ام را برشته می کندبر سنگ ظهر پروردگارا از تو تشکر می کنم دوست داشتن تو خانه ی امن من است با پرده هایی پر از ستاره

به تبعید رفتن و یا حبس شدن در چشمان تو چشمانی که مرا با درد سمت عشق می بَرد چشمانی که در آنها می توان آفتاب را نوشید بگو ، چشمانت کو ؟ احمد عارف

زخم ها حافظه دارند پس از خوب شدن هم به یاد می آورند

رقابتی همیشگی است میان من و آن شمع کوچک اتاق عشق ‏بازی ‏‏مان امشب من زودتر تمام می‏ شوم یا آن شمع ؟

هر انسانی ، یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر می کند و پس آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله ای نمی کند

اینکه می گویند من بدون تو نمی توانم زندگی کنم من از آن دسته نیستم من بی تو هم می توانم زندگی کنم اما با تو جور دیگری زندگی خواهم کرد

تو را چه کسی اسرافت می کند در حالی که من به ذره ذره از تو محتاجم

زن ها اگر بخواهند مى توانند تن خویش را در آغوش فشرده و خود را دوباره به دنیا بیاورند

جایی که قرار گذاشته بودیم همدیگر را دیدیم نه در زمانی که قرار گذاشته بودیم من بیست سال زودتر آمده ، منتظر ماندم تو آمدی ، بیست سال دیرتر من از انتظار تو پیرم تو از منتظر گذاشتنم جوان

غرورم از قلبم بزرگتر است این را قبول می کنم اما گاهی درها را که می بندیم معنی اش این است لطفا این در را بزنید

در مسیرى که دست در دست هم راه مى رویم اعجاز تو رفته رفته بزرگ تر و بیشتر مى شود در من اما از زخمى کهنه به جا مانده از انتظارى طولانى دارد خون مى چکد