نتایح جستجو

  1. V

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مجنون بی‌دل| Vidacheraghianکاربر انجمن یک رمان

    یکی بود ... یکی نبود توی این دنیای از آدم به دور پشت ابرهای سیاه ، بعدِ آن شعاعِ بی فروغِ هور ، سرزمینیست بر مَسند زور .. مهد دلهای شکسته ، نابسامان، مهجور آفتابش ، آتش سرخ جهنم ماهِ شبتابش ، ضعیف و بی نور . ... قحطیِ دل بود درین شهر ودیار سینه ها خالی ؛ بَسان شوره زار زیر گنبدِ...
  2. V

    همگانی تاپیک جامع دلنوشته های شما|انجمن یک رمان

    قدر هم را در لحظه بدانیم کسی از فردا نمی داند از کجا معلوم عشقها تا کجا ابدی باشند وآدمها تا کجا روی خوبشان را نشانت دهند وتو تا کجا صبور و آرام باشی ؟!!!..... وآخر یک روز میرسد که از چشمت می افتد . مهم نیست چقدر نزدیک بوده یا دور .. چقدر عزیز یا منفور حتی مهم نیست که هر لحظه از زندگی ات...
  3. V

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار یک قدم تا عشق...|vidacheraghianکاربر انجمن یک رمان

    گیج و حیران مانده ای در این دیار خسته از نا دیده ها خسته از گوی بلا خسته اما نا گزیر میروی تا مرز خون لنگ لنگان. ..کوله باری سنگین. .. بی چراغ...بی نشان. .. میروی تا ته جاده ی جنون پشت این دیار سرد میرسی به شهر دیو کوچه های تاریک دیوارهای نمور... دنیای سوت و کور. .. و گهگاه قایقی سرگردان...
  4. V

    همگانی تاپیک جامع دلنوشته های شما|انجمن یک رمان

    اگر آن روز که با اولین بوسه دلم را به هفت شهر عشق برده بودی و دستان سردم را با مرام وجودت گرم کرده بودی و تاج پر تلالو دلداگی و شیدایی برتارک پرغرورم گذاشته بودی ؛ گفته بودی روزی خواهد آمد که نگاه گرم عاشقانه ات به تلنگری یخ میزند و دستان پر مهر و حمایتگرت بی هوا به گونه های خیس و تب دار...
  5. V

    « نقد و بررسی مجموعه شعر دلک ساده من »

    عرض سلام و ادب هرچند که اینجانب خودم را درحد نقد اشعار نمیدانم اما بنا به درخواست مدیر محترم چند خطی مینویسم. "دلک ساده من " باتوجه به واژگان ادبی و مناسبی که در طول شعر استفاده شده میتوان گفت که شعر زبانی ادبی دارد . وهمین امر آنرا دلنشین تر میکند. صنعت استعاره و تشبیهات و تضاد به جا و مناسب...
  6. V

    همگانی تاپیک جامع دلنوشته های شما|انجمن یک رمان

    مینویسم ........ گاه برای دلم . وگاه برای سکون غوغای اندیشه ام اما. ...... کاش میشد از حرفهای ممنوع نوشت . حرفهایی که دل را خون میکند و نگاه را تر. از آن حرفهای پر ماجرا که این روزها فقط داغش به دل می ماند و بس . ازآن لحظه های بی داد کننده ی بی دادرس . از آن هروله های ذهن آشفته ای که...
  7. V

    همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

    مُرید این خراباتم ،شبگردم و دیوانه پیرم بدهد جامی زان می دو سه پیمانه آن یار که رفت از یاد گویید که باز آید تا جان بدهم پیشِ حضرتی ملوکانه من م**س.ت ش*ر..اب ومی آهی بزنم بر نی برخیز ومرا دریاب زین ناله ی مستانه سوزی که به تن افتاد خرقه ام بسوزاند بازا ومرا برهان زین آتش جانانه شب تا به...
  8. V

    همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

    یکی بود ... یکی نبود توی این دنیای از آدم به دور پشت ابرهای سیاه ، بعدِ آن شعاعِ بی فروغِ هور ، سرزمینیست بر مَسند زور .. مهد دلهای شکسته ، نابسامان، مهجور آفتابش ، آتش سرخ جهنم ماهِ شبتابش ، ضعیف و بی نور . ... قحطیِ دل بود درین شهر ودیار سینه ها خالی ؛ بَسان شوره زار زیر گنبدِ...
  9. V

    همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

    باید اینبار به زنجیر بکشم قدم حیله گر و شوم بد اقبالی را... باید اینبار فرود آرم تیغ به سر سِتَبرِ نامردیها... دشنه ی تیز فلک کشتی بختم بشکست آه از این سِرّ فلک............ روی صخره های این ساحل دَهر به تماشای دِرام روزگار نشسته ام... کشتی ام شکسته است دل در این آشفته بازار زمان سخت به گل...
  10. V

    همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

    سراپا گوش باش پروردگارم که امشب گفتگو ها با تو دارم ز نامردی این دنیای بی رحم شکایت های بی اندازه دارم ازین ننگ وریا وبُخل و کینه که آتش میزند هر دم به سینه از افطار یِ مردمانِ سیری که میگیرند'' حق ''را به اَسیری من از اشک یتیم و آه مادر...
عقب
بالا