یک شب مامان و بابا عنکبوت به مهمانی رفتند. عمه عنکبوت پیش آمد پیش کبوتری ماند...
بازدید : 24601
زمان تقریبی مطالعه :1 دقیقه
تاریخ : دوشنبه 1397/11/22 ساعت 07:50
کد داستان: 575
ناظر: @رَهٰآ
عنوان داستان کوتاه: تلاقی رؤیت
نام نویسنده: مبینا زارع مویدی
ژانر: #عاشقانه، #اجتماعی
خلاصه:
به راستی که تو سمبل سعادت منی!
نامت را باید به جای کتاب لیلی و مجنون نهاد.
دفترچهی شیفتگی ورق میخورد و با تو، رنگ و بوی دیگری میگیرد.
عاشقیات معنای یگانگی میدهد.
کد داستان کوتاه: 469
سطح: حرفهای
ناظر:@MIELE
«بسم تعالی»
نام اثر: مردهها نمیمیرند
نویسنده: فائزه متش
ژانر: #اجتماعی
خلاصه:
زندگی، به پالان اسب میماند.
که زیرش یک حیوان است و رویش حیوانی دیگر!
مهم این است که ما کش تمبانمان را سفت بچسبیم؛ چرایش را نمیدانم!
پس بخند؛ زندگی زیباست...
"بهنام آفریننده قلم"
کد داستان: 457
ناظر: @yekta.y
نام اثر: محبوس در آیِنه
نویسنده: سارا_ح
ژانر: #فانتزی #تراژدی
خلاصه:
هوای مه آلودِ خیس بدنش را در بر گرفت. موهای مشکی بلندش در آسمان به رقص در آمده بودند. دستهای رنگ پریده اش رو به آسمان بالا رفته بودند و در هوا، معلق سقوط میکردند.
همه چیز...
کد داستانکوتاه: 440
ناظر: @Sarina Alipur
عنوان مجموعه داستان: خاطرات کودکی فلاکتبار من
نویسنده: عبدالرضا عبدالهی
ژانر: #طنز
خلاصه: روایاتی از شیطنتها و ماجراهای سالهای شیرین کودکی که با طبیعت بکر جنوب همراه بود.
{به نام ایزد پاک}
کد:408
ناظر: @'Persia'
نام داستان کوتاه: ورای گنبد کبود
نام نویسنده: میترا.اچ.زد (ریرا)
ژانر: #فانتزی #اجتماعی
خلاصه:
یکی بود یکی نبود؛ زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یک دنیایی بود، شیرین تر از هر شیرینی. اسم این دنیا، دنیای کودکانه بود. دنیایی سرشار از نشاط...
کد داستان کوتاه: 406
ناظر: @رَهٰآ
نام داستان کوتاه: عدد با معنا
نام نویسنده: مهسا آریا
ژانر: #اجتماعی #تراژدی
خلاصه: چه کسی گفته سن تنها یک عدد است؟! سن من یک عدد نیست...سن من نشاندهنده تمام خاطراتی است که فراموش شده است...سن من یک عدد بیمعنی نیست!
تاریخ شروع: ۱۴۰۰/۸/۱۰
به نام طبیعت!
کد داستان : 416
ناظر: Erica❀
نام داستان کوتاه: لعبت منوم
نام نویسنده: تینا.
ژانر: #معمایی #عاشقانه #جنایی
خلاصه:
درست در نقطهای که آنچنان خویش را شیفتهاش میدانی و ارزشهایت را لگد کوب نموده و پیرو راه ویرانهی معشوق میشوی، نه تنها عاشقی نکردهای بلکه چوب تاراج به هست و نیست...
کد: ۳۶۷
ناظر: @NADIYA._.pd
عنوان داستان: مرارت
نویسنده: غزل زندی
ژانر: #تراژدی #اجتماعی
خلاصه: وضعیت زندگی اخیر لیلا آنقدر جنگ زده شده که به سختی میتوان تجدید قوا کرد.
پس از اینکه دخترش به سرطان خون مبتلا میشود، می یابد که در پیمودن این راه مرارت کشیدن لازم است.
کد داستان کوتاه: ۳۵۴
ناظر: @Raha~r
نام داستان: اُرکوس(مجازات کننده سوگند شکنان)
ژانر: #فانتزی #عاشقانه
نام نویسنده: #NAST
خلاصه: فراموشی بدترین نفرینی است که مردم به آن دچارند، یک استثناء کوچک و مخرب در بین هزاران نفرینِ خفتهی دیگر. این نفرین به دست پدران و مادران نفرینهای دنیا اعمال نشده و...
نام داستان: تقاص مغلوط
ژانر داستان: اجتماعی
نام نویسنده: ayda2283
خلاصه:
در برنامهای تلوزیونی بر سر مرگ و زندگی مجرمها شرط بندی میکنند. حقیقت یا مرگ بزرگترین چالش این روزهاست و نبردی مدرن در جریان است. از هر صد نفر تنها یک نفر زنده میماند و رهام ترجیح میدهد به جای یک سال حبس روی شانس یک...
به نام خدایی که مهربانی از او سرچشمه میگیرد:458213-de54ccff0b326da1694d1169fe602c5c:
کد داستان:172
ناظر: @°•°•Pajhwok•°•°
نام داستان کوتاه: سلامی به پایان
نام نویسنده: m.fakher
ژانر: #تراژدی #اجتماعی
خلاصه:
گاهی اتفاقات طوری برخلاف خواستهات پیش میروند گویی که سرنوشت کمر بسته به نابودیت؛...
به نام خداوند لوح وقلم
کد داستان: 135
ناظر داستان: @NADIYA._.pd
نام اثر: شیطان شب
نام نویسنده: نگین جوادی
ژانر: #اجتماعی #علمی_تخیلی #عاشقانه
خلاصه:
تکوین زمین از انجایی شروع شد که کردگار
تصمیم گرفت ادم را خلق کند و برایش همسری بیافریند.
اما مسئله این است حوا یا لیلیت؟!
اولین دختر زمین به...
سلام بچه ها ما اومدیم با یه ایفای نقش جدید. قراره دست به دست هم یه داستان کوتاه طنز بسازیم. خب موضوع داستان:
مثلا من به عنوان مدیر با معاونم مک گونگال @mrywm شما رو آوردیم جنگل ممنوعه رو ببینین و گردش کنین. با قوه تخیلتون داستان رو ادامه بدین!
به سه نفر از بهترین ها امتیازات خاصی داده میشه...