متن آهنگ

متن آهنگ هی هوروش بند هی بگو قیمت چشاتو ببینم چنده هی بذار خنده بشینه رو لبای چون قندت هرچی میگم نه نیار تو منو تنهام نذار هرکی میخواد بره بره تو چشم ازم بر ندار بیا بیا تو رو جون من دلبرکم درمون من بیا که خودم میخرم حال تورو همه جوره من همین جا توی دستام واست خونه میسازم به این سادگیا که تورو...

گفته بودم نرو پا رو قلبم نذار گفته بودم به این زودی ها کم نیار … اما رفتی و نموندی دلو بد جوری سوزوندی چه ساده زدی زیرش زدی عهدتو شکوندی زدی عهدتو شکوندی … دیر شد ، برگشتی اما دلم پیر شد قلبم از عشقت دیگه سیر شد دلم جای دیگه اسیر شد دیر شد ، برگشتی اما دلم پیر شد قلبم از عشقت دیگه سیر شد دلم جای...

هنوزم واست سواله چرا خوب نمیشه دردم خیلی مونده تا بفهمی من برات چیکار نکردم خنده هات دووم ندارن مثل یه آدم نابود پس کجا رفت خنده ای که وقت رفتن رو لبات بود حالا برگشتی چقدر دیر و چقدر دیر حالا که سفید شدن موهام دلم پیر نمیدونستی بری میمیره این عشق تو بری خونه نفس گیره نفس گیر بعد گریه های اون شب...

ریل ،عاشق قطار بود سیل زد عشقو از چشاش روند حسرت یه شعر شاعرانه خوند تصویر یه قاب جاودانه شد دو تا خطی که تا مرز سیل رفت خاطراتی که با مزه میل کرد مسیر هارو میدید سخته....هی رفت تلخی کی موندگار بود و کی شب؟! قطار منم و اون ریل تویی تنهایی؛ سیلی که دنبالمون دویید تا یه جایی که یکی از ما کم...

نگفتم توی فکرته بری یه روزی رفتی تو درست اونم چه روزی رفتی که به هم رسیده بودیم چی شد اون خوابا که دیده بودیم نقشه هایی که کشیده بودیم ... نگفتم واسه رفتنت بهونه چیدی رفتی خب بگو به چی رسیدی یادته چه روزایی داشتیم یادته چه آرزوها داشتیم عشقو تو گذشته جا گذاشتیم ... بی معرفت یه جوری حال این دل...

خیلی چیزا رو یه روز دادم بره تا یکی دوست داشتنو یادم بده منی که به همه چیت حواسم هست فکر نمیکردم یه جا خوابم بره هنوز اون دستبنده رو دارم ازت عکس اون لبخنده رو دارم ازت من اگه یه روزی برگردم عقب که تورو تنها نمیذارم اصلا این حقیقته که تو بودنت تو زندگیم غنیمته یه نفر اینجا تو نبودنت اذیته اینکه...

تا چشم تو چشم شدیم این دله رفت شده بد دلم م**س.ت چشمات یه جوری گیره پام پای نگات خودم میدونم سخته نجات دلم دیگه به تو گیره چشام جز تو هیچی نمیبینه میخوام عشقت بره ته سینه به همه بگم زندگیمه تو باغچه ی قلبم اومدی عشق کاشتی موندی پیشم بدون چشم داشتی هر چی غم بود از تو دلم برداشتی مثه صدایی...

دلم از اون عشقا میخواد که منو روی چشماش بزاره اصلا بگو پای پیاده با تو ته دنیا بیادش پس بزار دلم به تو خوش بشه یکم حرفو بفهم قول بده به من دادی قلبتو کلشو به من تو قلبت حبسم کن خب سر عشقتو جونمو میدم لب تر کن تو از شبی که دستای تو تو دستام قفل شد دلم میره برات گیره الان درکم کن توی عشقت هر شب تو...

من تنهای بدون تو به دلم یاد داده بودم بمونه تو خونش گفتم هرکی اومد بگو بره بگو نه ببین چه چشمایی داری که به چشم اومد اندازه همه شبا شمعتم آب و نون چیه قد هوا لنگتم دستات سرد باشه اراده کنی یه ساعت بم وقت بدی برات گرمه شهر بالاخره یه رو میرسه که دستاتو میگیرم و میشی مال خودم بالاخره یه رو میرسه...

دوس دارم عطرتو باشه زیر این بارونه نم نم مگه بهتر میشه حالم وقتی دستاته تو دستم اون کی بود که عاشقم کرد چشامو به دنیا وا کرد با همون نگاه اول منو سر به راه کرد بدون تو دریا نمیرم چند وقتیه تورو ندیدم هرجارو بری بگردی نیس عاشق شبی من بیا که من تاقت ندارم بیا بشیم بازم برا هم تو که دیدی وقتی هستی...

یه روز اومدی شدی هم صحبتم الان تو قشنگه زنگ های بد موقعتم برام دوست دارم های تو واقعین میخوام بدونن همه با یکیم نه بگو به همه بزار برسه اصلا به گوش همه توام بگو یکیو دارم که جون منه شیرین تر از جونم چقدر من پیشت ارومم بزن اتیشتو به قلبم خب با بودنت دلگرمم کن یکم چقدر بی حاشیس عشقت چقدر نابه...

واسم هنوز باورش خیلی سخته چرا فکر میکردم حرفمو میفهمه خاطرهاشم مث خودش بی رحمه روزا شبیه هم ما غریبه تر دوست نداشتی باشیم شریک هم ببین آخرشم اونی شد که می خواستی وقتش رسیده پس راهو نمیشه بست ازین ادمی که ساختی یه کمی بترس حال خوبمو تو به خودت باختی دروغات همش دور سرم میچرخه واسم هنوز باورش خیلی...

رفتیو شبا تاریکه بی تو فرقی نداره خونه با قفس اتاقی شبا توش پر شمع بود حالا تاریک بی روح و خفس غم داره واسم هوای این شهر تو که نمیدونی با کیم کجام هر دفه میخوام عکستو نبینم رد میشی یهو از جلو چشام بعدت شدم این روح شب گرد اسرارم این بودش که برگرد کشتی تو این حالو بعدم رفتی هر شب صدات کردم نبودی...

بیم است که سودایت دیوانه کند ما را در شهر به بدنامی افسانه کند ما را بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را در هجر چنان گشتم ناچیز که گر خواهد زلفت به سر یک مو در شانه کند ما را زان سلسله ی گیسو منشور نجاتم ده زان پیش که زنجیرت دیوانه کند ما را بیم است که سودایت...

تهش اصلا هرچی میخواد با تو باشه طلبم من تجسم میکنم باهاتت خودمو با یه بچه بغلم نمیذارم که ببینی کسی عاشق تر از من مثل یه قطره ی بارون میشینم رو تن تو رو چشات سر میخورم تا بگیرم بو تنتو بمون اینجا توی قلبم ببینم بودنتو تا میاد اسمم روی لبت دستمو میکنم من بالش زیر سرت قول میدم قلبم پیشت باشه دیگه...