ariana1180 و ♡◇WHITE SKY◇♡

  • نویسنده موضوع qrazi laver
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 964
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
8,022
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • #11
وای دده. اون خودش خواست. اون غرورمو له کرد. مگه نمی‌دونه...
با یه ورد، هم موهامو درست کردم هم سارافونمو. فکر نمی کردم بتونم ولی خوشبختانه تونستم.
اشکامو پاک کردم.نباید می‌ذاشتم اون ببره. نباید!
با یه ورد دیگه که گفتم، سر و وضعم کاملا تمیز و مرتب و مثل روز اول بود. با یه ورد همه‌ی اون موجودات کثیفو از خودم دور کردم.
حالا نوبت اینه که حسابتو بذارم کف دستت گریفیندور!!!!
یه وردی بلد بودم، لامصب خیلی کارساز بود انگار. اون وردو اجرا کردم و گریفیندور، اول از همه، لباساش عوض شد و شبیه یه دلقک زشت شد. قهقهه‌ای زدم و یه ورد دیگه روش اجرا کردم که اونو به رقص در آورد. آقا این با اون ریخت دلقیش بی اختیار بندری می رقصید و چون نمی تونست کاری کنه اشکش در اومده بود.
خخخخخخ. همه‌ی سالن داشتن می‌خندیدن بهش
 

|SAGHAR|

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
541
پسندها
34,189
امتیازها
57,873
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
33
 
  • #12
با عجز داد کشیدم بس کن آنجلینا
 

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
8,022
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • #13
دلم سوخت به حالش. ورد رقصو غیرفعال کردم
 

|SAGHAR|

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
541
پسندها
34,189
امتیازها
57,873
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
33
 
  • #14
بغضم رو قورت دادم. مرد که گریه نمی‌کنه. با وجود وضع اسفبارم لبخندی زدم. ورد ملکرو رو استفاده کردم. دوتا بال طلایی براش ظاهر شد. همه ساکت بودن، واقعاً انتظار یه همچین چیزی رو نداشتن. رفتم سمتش وردی خوندم و حالت لباسام رو به اول برگردوندم و بلند گفتم:
_ من جلوی همه به خاطر له کردن غرورت معذرت می‌خوام. حالا خواستار اعلام برنده ی این دوئلم.
با لبخند بهش نگاه کردم. من نمی‌تونستم دوست خوبم رو نادیده بگیرم :)
 

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
8,022
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • #15
به به. دو تا بال!
این جاست که شاعر می فرماید:
دوست آن است که گیرد دست دوست(ها؟ چیه؟ فکر کردی خودم نمدونم بی ربط بود؟)
بعد، اشک توی چشمام حلقه زد.
گادریک یه لبخند زد. منم لبخند زدم. و همدیگرو بغل نمودیم.( فیلم هندی)
نتیجه‌ی اخلاقی: زنده باد گادریک گریفیندور:)
 

|SAGHAR|

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
541
پسندها
34,189
امتیازها
57,873
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
33
 
  • #16

qrazi laver

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,012
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #17
امضا : qrazi laver

|SAGHAR|

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
541
پسندها
34,189
امتیازها
57,873
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
33
 
  • #18

qrazi laver

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,012
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #19
امضا : qrazi laver

|SAGHAR|

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
541
پسندها
34,189
امتیازها
57,873
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
33
 
  • #20
( شارژ گوشیمم کمه!)

وقتی بغلم کرد از فرصت استفاده کردم و مارمولک نامرئی انداختم تو جونش. هرچقدر سعی میکرد نمی‌تونستم پیداش کنه. از طرفی ورد رو قوی کرده بودم و دفع کردنش کار هرکسی نبود.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا