متون و دلنوشته‌ها |طُــلـوعِ طُـ بـَـر مَــدارِ بــیـقَـراريـ هــایَـم|

[آقای گودرزی]

|تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد
از بس که استخاره زدم تا ببینمت |​

 

[آقای گودرزی]

|از مـن فوقش مشتی شعر بماند،
از تو اما فـوجِ فوجِ شاعـر|​

 

[آقای گودرزی]

|دلم برایت تنگ شده ولی
یک وقت خیال برگشتن نکنی ها!
دوست دارم ببینمت اما برنگرد!
چند روزی ست وقتی میخواهم کسی را صدا بزنم
اسم تو را میبرم!
هر کس هم که نمی دانست جریان من و تو را فهمید!
راستی...
دوستت دارم...
فقط
یک وقت فردا صبح برنگردی!!
لباسی را که برایم خریدی هر پنجشنبه
از طرف تو به خودم هدیه میدهم و خودم را میبوسم و تولدم را تبریک میگویم.
حواست که بود؟
گفتم بر نگردی!
این ها را گفتم تا بدانی سخت فراموشت کرده ام !!!!!
همین..|​

 

[آقای گودرزی]

|در مدرسه حتي تو نرفتي ز خيالش
استاد از او هندسه پرسيد، غزل گفت!|​

 

[آقای گودرزی]

|ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﺩﻭﺳﺘﺖ دﺍﺭﻡ ، ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﺯﯼ
ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ :
ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﺘﯿﺪَت ؟|​

‌

 

[آقای گودرزی]

|لااقݪ عاشق معشوقھ ے مردم نشوید!
‏ڪھ بھ فتواے همھ مظهر حق الناس است..؛|​

 

[آقای گودرزی]

|بی‌معرفت نشست، برای تو شعر خواند
اما نگفت، شاعرِ این شعرها منم...|​

 

[آقای گودرزی]

|عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه
م**س.ت و مدهوشت کند ... |​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[آقای گودرزی]

|از زوایای تَنَت پیداست؛
که پدید آمده ای دل ببَری..|​

 

[آقای گودرزی]

|گفت یک مصرع بگو از چشم نازِ دلبرت
بعد از آن شاعر شدم دیوان نوشتم جلد جلد|​