متون و دلنوشته‌ها همراه اول و اخر

[Queen of flowers]

ﺯﻧـﺪﮔﯽ ﺭﺍ
به خــدا ﺑﺴـﭙﺎﺭ…
ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ
ﭘﺸﺘﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ؛
ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺮﺍﺱ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ
ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ…​

 

[Queen of flowers]

ازخدا پرسیدم:
چرا وقتی شادم، همه بامن میخندند!
ولی وقتی ناراحتم
کسی با من نمی گرید؟
جواب داد:
شادی ها را برای جمع کردن دوست آفریده ام
ولی غم را برای انتخاب بهترین دوست…!​

 

[Queen of flowers]

یعنی با خودت، با زندگیت، با آدما کنار اومده باشی.
یعنی آرامش درون، راحتی.
یعنی تو وجودت با هیچی و بخاطر هیچی درگیر نیستی.
یعنی لبخند به همه چیز
و اطمینان به خدا…​

 

[Queen of flowers]

خدایا
بیاموز به من
که لحظه ها در گذرند.
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست.
که سختیها و دلتنگیها
می گذرد.
و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی.​

 

[Queen of flowers]

خدای من “بهشتی ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ
و به گمانم “دوزخی ” دارد ، کوچک، بعید
و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را
گاهی به بهانه یک دعا . . .​

 

[Queen of flowers]

آرزو کن
گوشهای ” خدا ” پر است از آرزو و دستهایش پر از معجزه
شاید بزرگترین آرزوی تو کوچکترین معجزه ی ” خدا ” باشد . . .​

 

[Queen of flowers]

یافته هایت را با باخته هایت
مقایسه کن
اگر ” خدا ” را یافتی هر چه باختی مهم نیست . . .​

 

[Queen of flowers]

به ” خدا ” گفتم : تو را چگونه میتوانم ببینم , ” خدا ” گفت :
تو من را نخواهی دید اما کسی را برات گذاشتم که نیمی ازمن است
” مادر “​

 

[Queen of flowers]

دلم گرم خداوندیست که با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه میریزد
چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم
دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم برایت من ، خدا را آرزو دارم . . .​

 

[Queen of flowers]

خدایا
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور . . .​