متون و دلنوشته‌ها همراه اول و اخر

[Queen of flowers]

خدایا دستانی به من عطا کن که ،
تو را برایم از تو بخواهد . .
مرحم تمام درد ها خداست !
هر چه عمق خراش های وجودت بیشتر باشد ؛
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد !
خدایا دردهایم دلنشین می شود ،
وقتی درمانم ” تویی “​

 

[Queen of flowers]

خدایا دستانی به من عطا کن که ،
تو را برایم از تو بخواهد . .
مرحم تمام درد ها خداست !
هر چه عمق خراش های وجودت بیشتر باشد ؛
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد !
خدایا دردهایم دلنشین می شود ،
وقتی درمانم ” تویی “​

 

[Queen of flowers]

خدایا!
مگذار دعا کنم
که مرا از دشواری ها و خطر های زندگی
مصون داری،
بلکه دعا کنم تا در رویارویی با انها
بی باک و شجاع باشم.
مگذار از تو بخواهم
درد مرا تسکین دهی
بلکه توان چیرگی بر ان را به من ببخشی.

 

[Queen of flowers]

اگر تنهاترین تنهایان شوم
باز هم خدا،هست
او جانشین تمام نداشته های من است.

 

[Queen of flowers]

خدایا تو میدانی انچه را که من نمیدانم
در دانستن تو ارامشیست و در ندانستن من تلاطمهاست
تو خود با ارامشت تلاطمم را ارام ساز

 

[Queen of flowers]

ﺍﯾﻤـــﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﮐــﻪ ﻗﺸﻨـﮕـﺘــﺮﯾﻦ ﻋﺸــﻖ
ﻧﮕــﺎﻩ ﻣﻬــﺮﺑـــﺎﻥ ﺧــﺪﺍﻭﻧـــﺪ ﺑـﻪ ﺑﻨـﺪﮔـﺎﻧـﺶ
ﺍﺳــﺖ ...
ﺯﻧـــﺪﮔــﯽ ﺭﺍ ﺑـــﻪ ﺍﻭ ﺑﺴــــﭙﺎﺭ ...
ﻭ ﻣﻄـﻤﺌـــﻦ ﺑـــﺎﺵ ﮐﻪ ﺗــﺎ ﻭﻗﺘـــﯽ ﮐــﻪ ﭘﺸﺘــﺖ
ﺑــﻪ ﺧـــﺪﺍ ﮔــﺮﻡ ﺍﺳــﺖ
ﺗﻤـــﺎﻡ ﻫــﺮﺍﺱ ﻫـــﺎﯼ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺧـﻨـــﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﺍﺳــﺖ...

 

[Queen of flowers]

خدایا من مومنم
به انکه هرکه دلش،هوایی تو شود
تو هوایش را داری.

 

[Queen of flowers]

فقط خداست که …
میشود با دهان بسته صدایش کرد…
میشود با پای شکسته هم به سراغش رفت…
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمی دارد…
تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند…
وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید…
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود…
و تنها سلطانیست که …
دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن…!
همیشه و همه جا …

 

[Queen of flowers]

دلم گرفته خدایا تو
دل گشایی کن
من امده ام به امیدت
تو هم خدایی کن​

 

[Queen of flowers]

آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی