ALVIN و madis

  • نویسنده موضوع qrazi laver
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 27
  • بازدیدها 1,032
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

qrazi laver

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,010
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #11
"داور"

هری و جیمز دیگه خیلی داشتن زیاده روی می کردند، برای همین به وسط آن دو رفتم و با عصبانیت گفتم:
- قرار نبود، به هم آسیب برسونید. جفتتون مثل هم هستید. حالا هم برید عقب.
اما هری و جیمز یک میلی هم جابه جا نشدن برای همین ورد "موبیلیکورپوس" رو اجرا کردم و هری و جیمز را با فاصله زیاد از هم دور کردم. دست به کمر بینشون ایستادم و گفتم:
- دفعات بعد امتیاز منفی میگیرید. پس دقت کنید.
خواستم از میدان نبرد بیرون برم که صدای فوق پایین هری رو شنیدم:
- اه تازه داشت حال میدادا. اه.
با حرص برگشتم سمتش و ورد "پِتریفیکوس توتالوس" رو روش اجرا کردم و که به عقب پرت شد. جیمز از این حرکت زد زیر خنده و با اون هم همین کار رو کردم. حالا تماشاچیا داشتن برای من دست میزدن. بلند فریاد زدم:
- هرمیون چیه؟
همه یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : qrazi laver

پرینز نوچی

مدیر بُعد میانه
پرسنل مدیریت
مدیر بعد میانه
تاریخ ثبت‌نام
21/5/19
ارسالی‌ها
4,570
پسندها
13,998
امتیازها
51,173
مدال‌ها
23
سن
29
سطح
20
 
  • مدیر
  • #12
به نام خداوند مهربان
از دست این هرمیون،بابا داوری نه وسیله تربیت کردم ما.
هرمیون رفت روی صندلی نشست و دوباره گفت:
- یکتون دوباره زیاده روی کنه من می دونم با اون.
هری ل..*باش داشت تکون می خورد فکرکنم داشت به هرمیون فحش می داد.
دوباره روی به روی هم ایستادیم و نگاهایمان بهم گره خورد و لبخند خبیثی روب لب های هری شکل گرفت که نشان از فاجعه داشت برای همین ورد له وی کورپوس را روی اجرا کردم که از یک پاش آویزون موند و چوب دستش به پایین پرتاب شد.
با اجرای ورد موبیلیکورپوس چوب دستیش در دورترین نقطه از هری ایستاد.
هری با خشم بهم نگاه کرد که گفت:
- بابا
- جانم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

qrazi laver

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,010
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #13
نوبت هری پاتر است.
پی.نوشت: کمتر ورد های تکراری رو اجرا کنید.
 
امضا : qrazi laver

Vini.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
18/6/19
ارسالی‌ها
1,733
پسندها
16,175
امتیازها
40,573
مدال‌ها
20
سطح
24
 
  • #14
خجالتم نمی‌کشه با این هیکل همچو گ... گلش با منِ فنچ این‌کارو می‌کنه؟!
بابا این پیر گلیه :/ بابا داشت از هرمیون نتایج رو می‌پرسید که مظلوم زل زدم به بابا. دلش سوخت و اومد وردا رو از روم برداشت و چوب دستیم رو داد دستم. همون ورد "اکسپلیارموس" رو روش اجرا کردم تا نتونه ورد بعدیمو دفع کنه. ورد بعدیم "تارانتالگرا" بود که باعث سریع شدن حرکت پا میشد. روش اجرا کردم و بابا حرک پاهاش ناخوداگاه شد و همه بهش می‌خندیدن. همه که خنده هاشون تموم شد، ورد تغییر شکل رو روش اجرا کردم و اونو تبدیل به یه سنجاب کردم که داشت رقص پا انجام می‌داد=) و با ورد قفل کردن بدن بدنش قفل شد و مثل یه سنجاب مُرده رو زمین افتاد. با ورد "لوکوموتور مورتیس" پاهاش رو بستم که البته با وجود قفل بدن فایده ای نداشت و فقد از بین بردن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Vini.

qrazi laver

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,010
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #15
"داور"

دهنم رو باز کردم. ایول هری پیشرفت کرده بود. از جایم بلند شدم و به سمت وسط میدان رفتم. با اجرا کردن ورد سانراس بلند و رسا گفتم:
- نیمه اول پایان یافت. خسته نباشید.
با ورد کویتاس صدام رو به حالت عادی برگردوندم و به سمت جایگاهم رفتم و روش نشستم. هری و جیمز به سمت هم رفتن و با خنده دست بر شانه هم انداختن و به سمت میز داوری آمدند. چوبدستی ام را برداشتم و ورد اَکسیو اجرا کردم که چوبدستی هاشون به سمتم اومد و چوب دستی هاشون رو توی دستم گرفتم و گفتم:
- خیلی شیطونی کردید. حالا تا آغاز نیمه دوم چوبدستی هاتون پیشه من میمونه.
هری و جیمز هر دو پکر شدن. آخیش جیگرم حال اومد. با خوشحالی بلند شدم که رون به سمتم اومد و گفت:
- هرمیون عزیزم، یکم به این پدر و پسر کم سخت نگیر.
با لبخند بغلش کردم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : qrazi laver

qrazi laver

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,010
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #16
پایان نیمه اول
 
امضا : qrazi laver

qrazi laver

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,010
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #17
آغاز نیمه دوم
 
امضا : qrazi laver

پرینز نوچی

مدیر بُعد میانه
پرسنل مدیریت
مدیر بعد میانه
تاریخ ثبت‌نام
21/5/19
ارسالی‌ها
4,570
پسندها
13,998
امتیازها
51,173
مدال‌ها
23
سن
29
سطح
20
 
  • مدیر
  • #18
به نام خداوند جان و خرد
از جا بلند شدیم و روی به روی هم ایستادیم
دلم می خواست جوری حال هری را بگیرم که دیگر با من درنیافتد.
برای همین در گام اول اکسپلیارموس را اجرا کردم و چوب دستش به بیرون سرسرا پرتاب شد بعداز آن روش ورد رو‌تی‌تو رو اجرا کردم و اون شروع به چرخیدن دور خودش کرد.
ورد را با شدت بیشتر اجرا کردم که سرعت چرخیدنش بیشتر شد و مثل فرفره دور خودش می‌چرخید.
داشت حالش بد میشد برای همین دلم براش سوخت و ورد را از روش برداشتم که وسط سرسرا ولو شد بعد ورد آترا اینم را روی اجرا کردم که باعث شد سوخته جزئی و تاول توی صورت و دست و پاش داشته باشه.
رسما اشک توی چشماش جمع شده بود و داشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Vini.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
18/6/19
ارسالی‌ها
1,733
پسندها
16,175
امتیازها
40,573
مدال‌ها
20
سطح
24
 
  • #19
عع.. یکمی فرک کردم.. من که با صدام نمیخوام بازی کنم که.
پس در نتیجه به بازی بازگشتم :30:
ولی هیچی به روم نیاوردم و به بیرون از سالن دویدم و چوب دستیمو برداشتم. بدو بدو به سمت بابا رفتم و با حرکت پا به سینه ش ضربه زدم که افتاد رو زمین و تا اومد ورد اجرا کنه، اکسپلیارموس رو با اون صدای قشنگم گفتم و چوب دستیش رفت جایی که بازم هیشکی نفهمید :tsss:
ورد '' كروسياتوس '' رو خوندم و بابا شروع به جیغ زدن کرد. (از درد)
وردو برداشتم و ورد '' اسکور گیفی '' رو خوندم و از دهان بابا حباب بیرون میومد.
زیر لب گفتم:
- سرپنسورتيا.
یه مار بزرگ ایجاد شد و شروع به دنبال کردن بابا کرد و باباهم درحالی که حباب از دهنش بیرون میومد، شروع به دویدن کرد.
یه لحظه ورد قفل بدن رو ایجاد کردم و بابا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Vini.

پرینز نوچی

مدیر بُعد میانه
پرسنل مدیریت
مدیر بعد میانه
تاریخ ثبت‌نام
21/5/19
ارسالی‌ها
4,570
پسندها
13,998
امتیازها
51,173
مدال‌ها
23
سن
29
سطح
20
 
  • مدیر
  • #20
به نام خداوند زمین و زمان
پسرک خل من است دیگر می شود چه کرد.
ورد ویپرا ایواناسکا را اجرا کردم و مار را کشتم بعد با ورد ریکتا سمپرا قلقلک هری شروع شد.
صدای خنده‌هاش کل سالن رو برداشته بود ولی نمی خواستم رهاش کنم.
بین خنده التماس می کرد ولی من دست بردار نبودم،ورد را از روش برداشتم ولی با ورد فلیپندو شروع به چرخاندنش در هوا کردم.
در این بین اکسیالموس خلع سلاحش کردم و چوب دستیش را در دست گرفتم و گفتم:
- خوش میگذره پسری؟
با التماس نگاهم کرد و گفت:
- بابا
-بابا بی بابا پسر گلم
ورد را از روش برداشتم که با پا اومد روی زمین و بلند شد منم با ورد آگومنتی روش آب پاشیدم و خیس شد و بعد با ورد انگورجیو بدنش شروع به متورم شدن کرد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
7
بازدیدها
395
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
272
عقب
بالا