عاشقانه‌ها عاشقانه‌های فروغ فرخ‌زاد

[Maede Shams]

دستهایت را
چون خاطره ای سوزان
در دستان عاشق من بگذار ...

#فروغ_فرخزاد​

 

[Maede Shams]

ﺁﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻔﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭ ﻋﺼﻤﺖ
ﺧﻮﺩ ﺧﺎﮎ ﺷﺪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ؟
ﺁﯾﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ
ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻻ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺏ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ
ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺳﻼﻡ
ﺑﮕﻮﯾﻢ؟

#فروغ_فرخزاد​

 

[Maede Shams]

ستاره های کوچک بي تجربه
از ارتفاع درختان به خاک مي‌افتند
و از ميان پنجره‌های پريده رنگ خانه‌ی ماهی‌ها
شب ها صدای سرفه می‌آيد...

#فروغ_فرخزاد​

 

[Maede Shams]

کسي مرا به آفتاب معرفي نخواهد کرد
کسي مرا به ميهماني گنجشک‌ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردني‌ست

#فروغ_فرخزاد​

 

[Maede Shams]

به مادرم گفتم:دیگر تمام شد.
گفتم: "همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم.


#فروغ_فرخزاد​

 

[Maede Shams]

بیش از این‌ها، آه، آری
بیش از این‌ها می‌توان خاموش ماند.
می‌توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار

#فروغ_فرخزاد ​

 

[Maede Shams]

زندگی شاید طفلی‌ست که از مدرسه بر می‌گردد
زندگی شايد افروختن سيگاری باشد، در فاصله‌ی رخوتناک دو همآغوشی
يا عبور گيج رهگذري باشد
زندگی شاید عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر می‌دارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید: "صبح بخیر"

#فروغ_فرخزاد ​

 

[Maede Shams]

می‌آیم ، می‌آیم ، می‌آیم
با گیسویم : ادامهء بوهای زیر خاک
با چشمهام : تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار
می‌آیم ، می‌آیم ، می‌آیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه ی پر عشق ایستاده
سلامی دوباره خواهم داد.

#فروغ_فرخزاد​

 

[Maede Shams]

در آستانه فصلی سرد
در محفل عزای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونه می شود به آن کسی که می رود این سان
صبور ،
سنگین ،
سرگردان ،
فرمان ایست داد ..؟

#فروغ_فرخزاد​

 

[Maede Shams]

این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو به سختی رمیده است
این شعرها که روح تو را رنج داده است
فریادهایِ یک دلِ محنت کشیده است

#فروغ_فرخزاد​