به سمت جسد دراکو رفتم حیف بود که اینقدر زود بمیره. نچ نچی کردم و خواستم به از سالن برم بیرون که حس کردم دراکو تکون خورد. به سمتش برگشتم عجب جونی داره این پسر! اصلا نمیمیره. خوبه تونسته از زیر وردهای ولدمورت جون سالم به در ببره. کنارش نشستم و گفتم:
- پسر این دوئل خیلی کار دستت داده ها. یه دور رفتی اون دنیا و برگشتی.
و بعد کمکش کردم که بلند بشه. خوبه سدریک نبود وگرنه دوباره غیرتش عود میکرد. بلند به سمت جمعیت داد زدم دوئل تمومه. حالا برید دنبال کارای نداشتهتون!
و جمعیت رو پراکنده کردم. زیر بازوی دراکو رو گرفتم و لنگ لنگان به سمت درمانگاه راه افتادیم.