مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

شَفَــق · 13/10/19

atash.r گفت
تاهوایت بر سرم زد پر کشیدم سوی تو
گر نباشم درهوایت لانه میخواهم چکار

رازی ک بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

atash.r · 13/10/19

تا که بابا مشرف الدین برنگشتهزود باش
کمتر از اینها بده با خنده هایت بازیم

شَفَــق · 13/10/19

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم

atash.r · 13/10/19

مثل بابای تو من هم کار و بارم شاعریست
تکه نانی دارم و اهل غزل پردازیام

شَفَــق · 13/10/19

atash.r گفت
مثل بابای تو من هم کار و بارم شاعریست
تکه نانی دارم و اهل غزل پردازیام

ماهی هی وقتش بگیری تازه میماند ولی
مردم از بی آبی و از بهر تدبیر آمدی

atash.r · 13/10/19

یهدل دارم دو دلبر این ور برم یا اون ور
یکیش سیاه گیسوش ابشاری ریخته بردوش
یکیش طالی طلایی با چشم کهربایی

شَفَــق · 13/10/19

atash.r گفت
یهدل دارم دو دلبر این ور برم یا اون ور
یکیش سیاه گیسوش ابشاری ریخته بردوش
یکیش طالی طلایی با چشم کهربایی

یاد باد آن که ز ما وقت سحر یاد نکرد
ز وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

atash.r · 13/10/19

دوش ش*ر..اب ریختی وز بر مان گریختی بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

شَفَــق · 14/10/19

atash.r گفت
دوش ش*ر..اب ریختی وز بر مان گریختی بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟

M.Fakher · 14/10/19

نمرود چون دل را به خلیلی نسپرد
بسپرد به پشه لاجرم نامی را