مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[hadi]

دین راهگشا بود و تو گمگشته ی دینی
تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی

یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش

 

[M.Fakher]

شود کوه آهن چو دریای آب
اگر بشنود نام افراسیاب

 

[hadi]

بادل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

 

[M.Fakher]

شرابی باش بی خاشاک صورت
لطیف و صاف همچون جام و می‌رو

 

[hadi]

شرابی باش بی خاشاک صورت
لطیف و صاف همچون جام و می‌رو

وای دل بیقرارم دیگه دل ندارم
دیگه تا کی باید این عشق رو به روم نیارم

 

[M.Fakher]

مرا بازیچه ی خود ساخت چو موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را

 

[Yas13]

ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

 

[M.Fakher]

شرابی باش بی خاشاک صورت
لطیف و صاف همچون جات و می رو

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

وقت سخن مترس و بگوی آنچه گفتنی ست
شمشیر روز معرکه زشت است درنیام

 

[M.Fakher]

من شور و شر موج و تو سرسختی ساحل
وقتی به سوی تو دویدم تو چه کردی؟