خون خونم رو میخورد و منتظر فرصتی بودم که بتونم تلافی کنم
اینبار از دفعه ی قبل هم عصبانی تر شده بودم
ولدمورت میخاست بیاد و دخالت کنه ولی قوانین اجازه ی این کار رو بهش نمیداد
حرکاتم کند شده بود ولی ذهنم همچنان به سرعت عمل میکرد
چند دیقه ای بود که رو دور کند بودم و سدریک در حال تعظیم کردن و جفتک پروندن برای تماشاچیا بود
چوب دستی منم پشت سرش افتاده بود و ظاهرا راهی برای به دست آووردنش نداشتم
یه دفعهبهذهنم رسید که غلت بزنم تا رسیدن به چوب دستی
این سریع ترین حرکت ممکن بود
دستم که به چوب دستیم رسید توی ذهنم ورد خشک شدن رو دوباره برای سدریک خوندم که توی حالت خنده داری خشک شده بود
یکی از دستاش به پهلوش بود و دست دیگه اش مثل وقتی که میخاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.