مشاعره مشاعره با اشعار پروین اعتصامی

[(فاطمه1381)]

یکبار، نهاده دل به بازی
یک لحظه، ترا گرفته بازو

وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست

 

[سَنا]

تو بیخود و ایام در تکاپو است
تو خفته و ره پر ز پیچ و تابست

 

[m.sina]

تا به کی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر
ريختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر
زين همه خواری که بينی زآفتاب و خاک و باد
چيست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر​

 

[nhirqm˙]

رشته‌ها رشتی ز مو باریکتر
زیر و بالا، دورتر نزدیکتر
پرده می ویخت پیدا و نهان
ریسمان می تافت از آب دهان

 

[m.sina]

رشته‌ها رشتی ز مو باریکتر
زیر و بالا، دورتر نزدیکتر
پرده می ویخت پیدا و نهان
ریسمان می تافت از آب دهان

نه کسی میکند مرا یاری
نه رهی دارم از برای فرار
نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت، این بار
خواری کس نخواستم هرگز
از چه رو، کرد آسمانم خوار​

 

[nhirqm˙]

نه کسی میکند مرا یاری
نه رهی دارم از برای فرار
نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت، این بار
خواری کس نخواستم هرگز
از چه رو، کرد آسمانم خوار​

رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم ای دیده نورانی من

 

[m.sina]

رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم ای دیده نورانی من

نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را​

 

[nhirqm˙]

نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را​

از ندانستن من دزد قضا آگاه بود
چو تو را برد بخندید به نادانی من

 

[m.sina]

نقد امروز ار ز کف بیرون کنیم
گر که فردایی نباشد، چون کنیم
عنکبوت، ای دوست، جولای خداست
چرخه‌اش می گردد، اما بی صداست​

 

[nhirqm˙]

تو بباغ آمدی و ما رفتیم
آنکه آورد ترا ما را برد
اندرین دفتر پیروزه سپهر
آنچه را ما نشمردیم شمرد