دوئل M&M و DokhtareAftab

  • نویسنده موضوع Agust D
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 1,181
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Agust D

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/19
ارسالی‌ها
1,370
پسندها
5,744
امتیازها
24,673
مدال‌ها
21
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
خب خب سلام به همگی این بار با یه سوپرایز دیگه در خدمتونیم. یه دوئل بین
~ßΛD GIŔĿ~ M&M: سیریوس بلک
و Dark Angel DokhtareAftab: لونا لاوگود
قوانین رو هم که می‌دونید فقط نباید هم‌دیگه رو بکشید. خیلی خب موفق باشید از الان دوئل‌تون شروع میشه.
 
امضا : Agust D

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #2
بنام او^^
با سرعت به حیاط هاگوارتز دویدم. صدایی که از توی حیاط می‌اومد اونقدر زیاد بود که همه‌ی بچه‌ها از ساختمون‌ غربی ریونکلاو گرفته تا گریفندور و اسلایدرین و هافلپاف همه توی حیاط جمع شده بودن. دو نفر از بچه‌های سال اولی، یکی از گریفندور و یکی از ریونکلاو داشتن باهم دعوا می‌کردن. اینکه اول بحثشون چی بود نفهمیدم، فقط شنیدم که ریونکلاویه سر هوش سرشارش قُپی میومد و گریفندوریه هم سر شجاعتش. هیچ کی هم نمی‌رفت جداشون کنه. رفتم جلو و بهشون گفتم:
- این کارها یعنی چی؟ هر گروهی ویژگی خودشو داره و همشون هم محترمن.
- نه چی داری می‌گی واسه خودت! اون به گروه ما چیز گف.
سیریوس بلک از پشت جمعیت بچه‌ها میاد و میگه:
- خانم لونا لاوگود چرا به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #3
جاخالی دادم
- تیرت به خطا رفت،خانم لاوگود!
چه زود عصبانی شد،به من چه که گیجه!:sisi2:
خب، حالا نوبتی هم که باشه نوبت منه
با طناب بستمش و اگوامنتی رو اجرا کردم،سرم رو کج کردم و گفتم:
- چیزی شده خانم لاوگود؟:risunis:
فکر کنم این بار دود از گوشاش داشت خارج می‌شد:meparto:
دستم رو جلوش دراز کردم ، می‌خواست دستم رو بگیره که دوباره اگوامنتی رو روش اجرا کردم:24:
 
آخرین ویرایش
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #4
به نام او^^
هههه فک کردی آقای سیریوس بلک!
یه آدم از یه مار دوبار گزیده نمیشه!
اندفعه من از طلسم پروتگو استفاده کردم و به طرف خودش طلسم رو برگردوندم :)
با طلسم براکیابیندو دور طناب نامرئی کشیدمش و با فلیپندو چند بار تو هوا بردمش و زدمش زمین!
بیچاره فک کنم یه تعمیرات حسابی نیاز داره!
ستون مهره‌هاش کاملا قریچ قروچ می‌کرد:)
و بعدشم طلسم خشک کردن رو روش اجرا کردم! :paratrooper-girl:
گفت:
- دختره‌ی...
 
آخرین ویرایش

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #5
نیشخندی نامحسوس زدم و گفتم:
- دختره ی خنگ:devitlish:
بعد سرپنسورتیا رو روش اجرا کردم و طلسم هایی که روی من اجرا شده بود رو خنثی کردم.
از ترس مار داشت عقب عقب می‌رفت،حالا کجا هاش رو دیدی موش کوچولو!:sisi2:
چوبم رو به سمتش گرفتم و امویبلوس رو گفتم.
اوخی بیچاره،مثل لاک‌پشت فرار می‌کرد. :risunis:
دقیقا همون چیزی شد که فکرش رو می‌کردم،
داشت قدم برمی‌داشت با اون سرعتش که لیز خورد و بومم،
شروع کرد به گریه کردن:meparto:
 
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #6
گریه‌ام گرفته بود.:458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06:
لیز که خوردم حس کردم پام پیچ خورده از طلسم فرولا استفاده کردم تا بتونم پاشم و بعدش از استیوپفای استفاده کردم و بیهوش شد...
چوب دستیشو برداشتم و بستمش به درخت! :hanghead:
- حالا اینم شجاعت! ببینم میخوای بعدش چیکار کنی!:458057-f4fa16f5fbd0d3eef2cfe92856ea944e:
بچه‌ها که علاوه بر فیلم و عکس و بقیه‌ی چیزا...لایو هم داشتن میگرفتن! اونم با ۶۵۴۳۸۰۰۰۰ بیننده!:963:
یه ربع بعد:
- تو حالت بیهوشی یه چیزایی بلغور می‌کرد نفهمیدم چی میگه رفتم جلو ببینم چی چی میگه؟!
:paratrooper-girl:
 

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #7
از استیوپفای رو من اجرا کرد و من بد بخت هم بیهوش شدم.:swoon:
یه ربع بعد:
می‌خواستم چوب دوستیم رو بگیرم ولی بسته بودش به درخت
زمزمه ای کردم،که لونا ی فضول اومد سمتم.
پوفف نمی دونستم باید چیکار کنم که خودشه جغدم،:105:به جغدم پیام فرستادم تا بیاد کمک.
چشمام رو بزور باز گذاشته بودم که یه چیزی از آسمون افتاد تو دستم،یکم که لمسش کردم فهمیدم چوب عزیزمه.
طنابا رو پاره کردم و طلسم رو خنثی.
خب خب چیکار کنم با موش کوچولو؟فکری شوم اومد سراغم:sisi2:
اکسپلیارموس رو روش اجرا کردم،با تعجب نگام کرد یکم سرم رو کج کردم و با حالتی مسخره گفتم:
- اوه خانم لاوگود بهتون نگفتم که من با این طلسم های بیخود شکست نمی‌خورم؟
پرتش کردم عقب،و با آتیش محاصرش کردم خب رسیدم به مرحله آخر!
چوب دستیم رو به سمتش گرفتم و گفتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #8
اول خلع سلاحم کرد و بعدش هم با طناب من رو بست.
خب مسلماً یکی اگه باهوش باشه به غیر از چوب دستی چیزای دیگه‌ای هم باید همراهش باشه.
نامرد خیلی هم سفت بسته بود منو.... :hanghead:
دستم رو بزور توی جیبم کردم و چاقوم رو درآوردم و طناب رو پاره کردم.....:458149-2e0df5ba9e7ed867450b1a5ac2956e3a:
مونده بودم چطوری از آتیشی که روشن کرده بود رد بشم....تا اینکه دیدم یه قسمتی از حلقه‌ی آتیش داره پایین میره و از فرصت استفاده کردم و رفتم بیرون.....:yeah:
بعدش رفتم چوب دستیم رو که بغل درخت افتاده بود بردارم، اما اون زودتر برش داشت و با یه نگاهی که توش پر از پیروزی بود گفت:
- هنوز هم می‌خوای ادامه بدی؟
- آدم جازدن نیستم!
صدای تشویق بچه‌ها میومد:
- لونا!
- سیریوس!
- لونا!
- سیریوس!
- نخیرم لونا!
- خفه شو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #9
دیگه واقعا داشت گریم می‌گرفت :a050:
من از سوسک متنفرم:458063-24830a1ab7dc172d1979dd5bd0d18bf9:و حالا خودم یه سوسکم:458083-4185d00c33d822db61caa9316fe525d5:
از تعریق ذهنم به هری پیام فرستادم بیاد کمک.
بعد از این تبدیل به آدم شدم:458049-1a8c8784c85356a3b2e074d2590e8c9c:از هری تشکر کردم.
من و سوسک می‌کنی؟نشونت می‌دم:458121-4a17a0aa9aa02eb3abb93d43b47025ee:
اول تبدیل به موش کردمش:458042-4a1d0d9769a8c6431aded852c406c821:و خیلی آروم و زیبا یه مار به سمتش پرتاب کردم:85:
دقیقا مثل تام و جری شده بود،فقط فرقش این بود که مار دنبال خانم موشست:963:
همه بچه ها داشتن می‌خندیدن که دامبلدور با عصبانیت لونا رو تبدیل به آدم کرد و با صدایی که از خشم می‌لرزید گفت:
- با شما دوتام بیاید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #10
جاروم رو برداشتم و رفتم.
مطمئن بودم دنبالم میاد... :sarcastic:
روی هوا هم خوب میشه دعوا کرد!:2guns:
در حال پرواز بودیم و با چوب دستیمون به هم شلیک می‌کردیم تا یکی بیفته زمین!
هوا مه آلود شد...
ارتفاع زیادی رو رفته بودیم!
خیلی یهو سرد شده بود!
و تاریک‌....
دیدم صداش هم از عقبم نمیاد!
یهو چیزای مشکی توی هوا دیدم!
مامورای آزکابان بودن:131:
وقت گیر آوردن!=/
منم که فضولیم گل کرده بود رفتم ببینم برا چی اومدن!
ولی یهو همه‌چی برگشت و خوب شد!
توهم بود؟!
اه سیریوس کجااااس؟!
سیریوس کجایی؟:133:

دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من؟

میخواییم دوئل بازی کنیم!
به حالت قبلم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا