دوئل M&M و DokhtareAftab

  • نویسنده موضوع Agust D
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 1,175
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #11
واقعا مایع آبرو ریزی بود،من سیریوس بلک که این همه جام و مدال دارم،الان مثل بادکنکم :poker:و از همه بدتر وسط بازی کوییدیچ که بین گروه من و گروه اسلایدرین گیر کرده بودم:cauttious::108:
زود طلسم رو خنثی کردم،سعی کردم لونا جوون رو پیدا کنم.
پیدات کردم عزیز:sisi2:
اول خشکش کردم و بعد خیسش!
بازی متوقف شده بود و همه ی نگاها به سمت ما کشیده شده بودن،که هری جوگیر شد:108:
- سیریوس برنده میشه،لونا بازنده میشه:/
کم کم همه به دو دسته تقسیم شدند،دسته ی من و اون لونا موشه:sisi2:
هردوتامون آماده ی حمله بودیم که دوباره دامبلی ( دامبلدور)جون اومد:/
چشمام رو تو حدقه چرخوندم،اوفف دوباره می‌خواد دستور بده که در کمال تعجب:blinksmiley:
گفت:
- ببینم چه می‌کنید•-•
دهن من اندازه غار علیصدر باز شده بود که با طناب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #12
با طناب بستمش! :sisi2:
بعدش حرصش گرفته بود و نمی‌تونست چیکار کنه!:sarcastic:
هری هم اون وسط هی حرف میزد=/
حوصله‌ام سر رفت تبدیلش کردم به یه پروانه که خیالم راحت شد:30:
بعدش دیدم طناب سیریوس باز شده:458161-a8d3a06c34691a30a2bfca12caac7f3e:
چون حواسم به هری بود ندیدم کی و چجوری طنابش باز شد!
دامبلدور هم اومده بود تو جو. فک کنم بی‌هوش کردنش فایده داشت.
بعدش ذهنش رو خوندم که ببینم حرکت بعدیش چیه!
می‌خواست حافظه‌ام رو پاک کنه.....
طلسم رو فرستاد و من از پروتگو استفاده کردم و طلسم به خودش برگشت!
دامبلدور گفت:
- دیوونه حافظه‌اش رو پاک کردی که دیگ دوئل انجام نمیده که فک میکنه اومده کوئیدیچ بازی کنه!:punish:
امان از دست این فضول! ما داریم بازی می‌کنیم!
حس کردم یه چیزی خورد تو سرم!
توپ طلایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #13
من یه عادت بد داشتم،هروقت آویزون می‌شدم هرچی که خورده بودم رو بالا می‌اوردم:scratch-one-s-head:
ولی خب الان متاسف نیستم چون واقعا خانم لونا با رنگ سبز زیبا به نظر می‌اومد:pleasantry:
همه خندیدن نگاه کردم که لونا داشت فین فین می‌کرد،اوخی گریه کرده،کوشولو:eaea:
به حالت افتضاحی گریه می‌کرد،اب دماغش داشت می‌رفت پایین:sitck:دهنش مثل غار باز بود و می‌تونستم لوزالمعدش هم ببینم:85:
که نگام ناخودآگاه به آب دماغش افتاد که داشت می‌رفت تو دهنش:sitck::sitck:دیگه واقعا همه حالشون بد شده بود:sick: خیسش کردم،با تعجب نگام کرد و منم شونه هام رو انداختم بالا و گفتم:
- آب دماغت داشت می‌رفت تو دهنت!
می‌خواست طلسمی رو بخونه که ....
 
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #14
عوضی!
میدونه من به لباس‌های آبی خومشلم حساسم....عمداً روم بالا آورد:458197-2957073dbb04d8c502894c2c04b6bf9e::458121-4a17a0aa9aa02eb3abb93d43b47025ee:
نشونت می‌دم.
اشکام نمیذاشتن جایی رو ببینم که یهو حس کردم تو دریا دارم شنا می‌کنم کل لباسم رو خیسوند!:a050:
از طلسم کروشیو استفاده کردم که کاملاً شکنجه بشه!
بعدش هم زبونش رو به سقف دهنش چسبوندم که نتونه چیزی بگه! :sisi2:
پارازیت دامبلدور دوباره خودش رو نشون میده و میگه:
- برین روی زمین امن تره! ارتفاع اینجا خیلی بالاس!:131:
تصمیم گرفتیم بریم پایین اما می‌خواستم اینقدر خشک نباشه و یه خورده حال کنیم...:hanghead:
به سیریوس گفتم:
- پایه‌ای؟
فهمید می‌خوام چیکار کنم گفت:
- پایه‌ام.
همه رو دور زدیم و به طرف جنگل ممنوعه رفتیم!:wave1:
دامبلدور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #15
مثل خری که بهش تیتاب داده بودن ذوق زده شده بودم:458049-1a8c8784c85356a3b2e074d2590e8c9c:
خیلی دلم تنگ شده بود واسه جنگل ممنوعه،که لونا بالاخره سکوت رو شکست:
- یه سوال؟
- بگو
- چه حسی داره که وقتی همه تشویقت می‌کنن؟
- احساس غرور می‌کنی،احساس می‌کنی قوی هستی!
زمزمه کرد: قوی!
حس فضولیم فعال شده بود،بخاطر همین گفتم:
- چرا پرسیدی؟
یه نگاه شیطنت آمیز کرد،زود فهمیدم می‌خواد چی بگه بخاطر همین گفتم:
- نچ من برنده می‌شم
- نخیرم من
با لج بازی گفتم:
- من
که دوباره بچه بازیش فعال شد و فکر کرد رو زمین هستیم :/ پاهاش روبه عقب هل داد و افتاد-_-
چیه؟فکر کردید مثل پتروس فداکار میرم می‌گیرمش؟
نچ نچ اشتباه فکر کردید:/
همینجوری نگاش کردم=\
 
آخرین ویرایش
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #16
امان از دست حواس پرتی!:hanghead:
اصلا حواسم نبود که روی هوام....
با سرعت تمام داشتم میومدم پایین....
ولی یهو وایسادم.‌..:search:
توی چند متری زمین بودم که یکی من رو گرفت (غولی که توی هری‌پاتر ۳ بود)
گذاشتم زمین...
از اونجایی که سال اولیم و تا حالا تنها نرفته بودم تو جنگل یه خورده ترسناک بود برام^^
نمیدونستم کیه!
الان میخواد منو یه لقمه کنه! :963:
ولی اون نجاتم داد!
نگاش کردم....
اونم منو نگاه می‌کرد...
بهش گفتم:
- اسمت چیه؟
- ...
- گنگ بود کلمه‌هاش!
دستش رو دراز کرد و باهام دست داد....
تازه یاد سیریوس افتادم!
دیدم که با خنده‌ هر هر کنان داره میاد...
یه چیزی بهش می‌گمااااا!
عصبانی شدم و یکی با مشت زدم توی صورتش....:458149-2e0df5ba9e7ed867450b1a5ac2956e3a:
اومد منو بزنه اما غول جونم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #17
دیدم لونا داشت هر هر می‌خندید بعداً حسابت می‌رسم ،چون می‌تونستم زبون غول هارو بخونم ازش پرسیدم:
- اسمت چیه؟
- اسمم سنگه:/
لونا که چیزی نمی‌فهمید ازم پرسید:
- چی میگه؟
موهاش رو بهم ریختم و گفتم :
- به بچه ها مربوط نیست
بعد نیشخندی زدم،کارد می‌زدی خونش در نمی‌اومد:458121-4a17a0aa9aa02eb3abb93d43b47025ee:
بهش اهمیتی ندادم ، سنگ( همون غول) ازم پرسید:
- چرا دارید باهم دعوا می‌کنید؟
- داریم دوئل می‌کنیم
- پس من برم؟
به سر تکون دادن اکتفا کردم و روبه لونا گفتم :
- بیا بریم جنگل ممنوعه
 
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #18
با همدیگه رفتیم جنگل ممنوعه.....از اونجایی که از عصر شروع به دعوا کردیم و الان شبه و همه‌جا تاریک شده بود....
چوب دستیمو روشن کردم:
- لوموس.
گفت:
- ما اینجاا باید بازی کنیم؟ تو این ظلمات؟
- تو تا حالا صد دفعه اینجا اومدی من اولین بارمه میخوام گشت بزنم!
- قرار بود دوئل بازی کنیمااا!
- اوهوم می‌دونم... نمی‌خوای تسلیم بشی؟ خیلی داری رو مخ میری!
- خودت تسلیم شو!
با یه حرکت چوب دستیش رو به یه قطب نما تبدیل کردم...
می‌خواستم ببینم دقیقا کجاییم!
خیلی هم حرف میزد!
بعدش بهش گفتم که:
- ببین میدونم جادوگریم و چوب دستی خیلی اوکی و خوبه...اما می‌خوام که این قسمت از دوئلمون بدون چوب دستی باشه...
- اوکی موافقم.
چوب دستی‌هامون رو انداختیم زمین!
یه چیزایی از دفاع و تکواندو و....می‌دونستم.
شروع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #19
واقعا خسته بودم،ولی خب اصلا دوست نداشتم ببازم به این بچه!
صدایی اومد فکر کردم لوناست بخاطر همین بهش گفتم:
- نکن
- چیکار؟
- هرکار
صدا هر لحظه بهمون نزدیک می‌شد،لونا با ترس چوب دستیش رو تکون داد و گفت:
- توهم میشنوی؟
- یعنی تو نیستی؟
سرش رو به چپ و راست تکون داد،یکم دور و ورم رو نگاه کردم ،صدا هر لحظه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد،که یه دست رو شونم نشست!نگاهش کردم، اینکه دامبلی جونه:/
- شما دوتا
هردو تامون همزمان گفتیم:
- بله
- تا دوهفته اینجا می‌مونید!
 
آخرین ویرایش
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #20
دامبلدور بد!
- دو هفته اینجا چه کنیم؟
- دعوا!
- واااااا!
- والااااا!
کوفت! هزارتا کار داریم بابا:106:
دیگ هیچی دیگ!
مجبور شدیم بمونیم=/
گشنم بود خو!
خداروشکر نمیدونم چرا ولی کیسه‌‌ی جادویی توی کیفم بود و تونستم از توش خوراکی دربیارم بخوریم...
بعد به سیریوس هم دادم...
وا مگه اومدیم پیکنیک؟؟!

اونم با سیریوس!=/
هیچی دیگ دوئل بود مثلااً؛ اگه باهوش بود ازم نمی‌گرفت بخوره!
می‌گن مردا خیلی شکمو ان^^
خب هیچی دیگ حالش خراب شده بود...
این کیکه رو نگه داشته بودم محض احتیاط....
نمیدونم دقیقا طلسمش چی بود اما هرمیون برام درست کرده بود....روی آدم‌ها با حیووونا تاثیرش فرق داره...
آدما کور میشن البته موقت! یه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا