عاشقانه‌ها عاشقانه‌های داوود سورا‌ن

[~naz]

هم صياد جوان
هم ناخداي پير
همه مي‌دانند
دريا دارد آب مي‌رود
و همه نمي‌دانند
بالا آمدن آب درياها
بسته به توست.
بيا كنار ساحل بايست
يك بار بگو سلام
بگذار دهان تمام ماهي‌ها آب بيفتد
يك بار بگو خداحافظ
تا اشك تمام ماهي‌ها را در آورده باشي.
اينگونه
هم ماهي‌ها
هم صيادان
و حتی دزدان دريايي
يك عمر دعايت مي‌کنند.​

 

[~naz]

من
یک پسر دوپا هستم
در خیابان‌هایی آشنا...
و هر بار که دیر به خانه بر می‌گردم،
مادرم،
دلش هزار راه می‌رود.
بیچاره مادر هزار پا
وقتی دخترش از جنگلی غریب
دیر به خانه بر می‌گردد.​

 

[~naz]

نه...
به دریا نمی‌زد
دل کسی برای کسی
شور هم نه
قلب قلابم اگر درست زده بود
به گلوله‌ی هدف
ماهی عشق تو نیز
دروغ از آب در نمی‌آمد.​

 

[~naz]

بروم
نروم
بروم
نروم
تو هميشه دو دل داشتي
و نيامدنت شيري بود
كه صورت آمدنت را
خط می‌انداخت.​

 

[~naz]

موهايت
راز بلندیست
آبشاري
ژرف
ژرف
كه هرگز
ميان انگشتانم
فاش نشد
قرارهاي نانوشته‌ي هر عصر
پشت پنجره‌ی هميشه
خيابان بلند حسرت
كوچه‌ی كشيده‌ي آه
ظهور تو
حضور من
و باز
پنجره باز
نطفه‌ی نگاهم بسته
و كودک پا به ماه آه‌هاي من
زاده مي‌شود
هر بار كه تو بي‌پرده مي‌آيي
روسري‌ات را برمي‌داري
و آرزوهاي مرا
به باد مي‌دهي.
​

 

[~naz]

چشمان آبي‌اش
شور شور بود
و تو آنقدر شيرين
كه عاقبت عاشقت شد
دريا
از صيد مرواريدي چون تو
سال‌هاست براي خودش كف مي‌زند.​

 

[~naz]

دلم به دست‌های تو خوش بود
به اینکه این بهار
پاییز را از لباس‌هایم می‌تکانی.
به اینکه خط به خط دستم
پر از دست خط تو باشد.
به اینکه قول دست‌هایت را
ـ ده بار تمام ـ به انگشت‌هایم داده‌ام.
دلم به چیزهای ساده‌ای خوش بود
به بوییدن گل‌های سرت
بافتن موهات
به اینکه برای حتی یک بار
گره روسری‌ات با سر حرف من باز شود.
چقدر داشتن چیزهای ساده سخت است.
مثل یک مار بی‌دست و پا
که هیچ وقت نتوانست برای معشوقه‌اش نامه‌ای بنویسد
یا دست کم یک بار برایش دستی تکان بدهد
می‌پیچم به دور خودم
به دور خودم می‌پیچم
و دلم برای دلم می‌سوزد.​

 

[~naz]

_ جای مادرم میان پیامبران خالیست!
معجزه بالاتر از این؟
که هر بار صدای الگوهایش کم می‌شد
می‌فهمیدیم
چیزی به وسایل خانه اضافه شده است.
​

 

[~naz]

ما خانواده‌ی افتاده‌ای هستیم
مادرم از پا
پدرم از کار
من از چشم های تو!​

 

[~naz]

دلم به دست‌های تو خوش بود
به اینکه این بهار
پاییز را از لباس‌هایم می‌تکانی !
به اینکه خط به خط دستم
پر از دست خط تو باشد.
به اینکه قول دست‌هایت را
ـ ده بار تمام ـ
به انگشت‌هایم داده‌ام.​