متون و دلنوشته‌ها نوشته هایی از گوشه تاریک فکرها...

[s.aye.h]

بعضیا لازمه کنارت نباشن
کنارت که باشن تنهاتری
پس خواهشن نباش…

 

[s.aye.h]

ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺱ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﮐﺮﺩﻩ

ﯾﮏ ﺭﻓﯿﻖِ ﺷﺶ ﺩﺍﻧﮓ

ﯾﮏ ﺁﺭﺍﻡِ ﺩﻝ

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻩ

ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺤﮏ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺸﻨﻮﺩ

ﺑﺨﻨﺪﻡ ﻭ ﺣﺠــﻢ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﺪ

ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻤﺶ ﺑﺮﻭ ، ﺍﻣﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺮﻭﺩ

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺶ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …

 

[s.aye.h]

ببین !
زندگی یک معامله است...
چیزی میگیریم و چیزی میدهیم
خودخواهانه است که تنها بخواهیم چیزی به دست بیاوریم
و نخواهیم از دست بدهیم...
باید یادمان باشد که عشق مثل گلوله ای از آتش است
باید مواظب سوختن دستهایمان باشیم
باید مواظب باشیم که هر ازگاهی آنرا دست به دست کنیم
تا دستمان نسوزد و آزار نبیند...
اگر طاقت نداشته باشیم از دستمان می افتد پائین
و مثل چینی نازک صورتی یک دل حساس میشکند...

 

[s.aye.h]

"زنــدگی را طــلاق ندهیــد.....!"

این یعنی اینکه خودتون رو از خوشی های دنیا و زندگی محروم نکنید در مقابل مشکلات تسلیم نشوید و زانوی غم بغل نگیرید.

خودتون رو دوست داشته باشید و به خودتون و خواسته هاتون احترام بذارید. یادتان باشد بهترین دوست شما، تصویر ذهنیِ خوب شما از خودتان است.

دیگران را دوست بدارید حتی کسانی که با شما همراه و هم عقیده نیستند. از کسی متنفر نباشید که روزگارتان رنگ تنفر نگیرد و سیاهی جذب نکند.

از هیچ کس توقعی نداشته باشید که جز دلگیری پیامدی به همراه ندارد. یادتان باشد که شاید کسی هم از شما توقعی دارد و شما نمی دانید!

 

[s.aye.h]

کودک که بودم گمان میکردم


سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد…


حال که فکر میکنم


میبینم سرد تر از بستنی،


قلب آدمهاییست


که تا میفهمند دوستشان داریم،


ما را ترک میکنند…!

 

[s.aye.h]

همه چیز بازیچه نیست.


این را پروانه ای گفت که بالهایش در دستان کودکی جا مانده بود..

 

[s.aye.h]

آرامش به معنای آن نیست که صدایی نباشد، مشکلی وجود نداشته باشد، کار سختی پیش رو نباشد.


آرامش یعنی در میان دغدغه ها، صدا ها، مشکلات و کار سخت،


دلی آرام وجود داشته باشد و بتوانی آرامشت را تقدیم کنی به عزیزانت و آنانی که دوستشان داری

 

[s.aye.h]

یه جوری درباره آدمها قضاوت کنید…


که اگه یه روزی


خلافش بهتون ثابت شد


شرمنده خودتون نشید !!!

 

[s.aye.h]

لطفا ناگهانی رخ بده ..


غافلگیرم کن ...


لحظه ای اتفاق بیفت که اصلا فکرش را هم نکنم ...!

 

[s.aye.h]

ﺍﺯ ﮔﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﻠﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ،


ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻡ،


ﮔِﺮِهی ﺑﻪ ﻧﺎﻓﻢ ﺯﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ


ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻢ!


ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﻩ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ...


ﺷﺎﯾﺪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻩﻫﺎﺳﺖ!


ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﺻﺒﺮ، ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻧﮕﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺮﻩ ﺑﻌﺪﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺭﻗﻢ ﺯﺩﻩ ﺩﺍﺭﻡ...


ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﻩ ﻓﺮﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺒﺎﻓﻢ...


ﻓﺮﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻘﺸﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻓﺘﻨﺶ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ...


ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ


ﺷﮑﺮﮔﺰﺍﺭﻡ...