ابروم که نه کل حسیتم رفته بود زیر سوال :/ داشتم واسه خودم فکر میکردم که چیکار کنم یا نکنم
که نیم اسکله روم آب پاشید و گفت:
- نگران نباش میفرستمت باغ وحش چرا غم و غصه؟!
خاک تو سرت، کنم من خاعک سیریوس خاعک
حتما شنیده بود من مامانم و میخوام
خب چون نیاز داشتم به سکوت دهن نیم اسکله رو بستم و گفتم:
- ببخشید، ولی میخوام محترمانه خفه شی!
خب این اولین تلافی بود! اول اینکه دور تا دور اونجایی که بودیم رو آتیش زدم! و اونجایی که من و نیمی وایساده بودیم رو یخ کردم. بزار بببینم دیگه چی لازم بود واسه اجرای نقشم
آها خودشه یه بشکن زدم که همراه شد با حرف زدن نیمی:
- آخه دامبلدور چی توی تو دیده که مدال گرفتی؟ هان؟ آخه اسکل داری چیکار...
حرفش رو قطع کردم:
- اولندش به تو چه دومندش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.