اردوی گردش در جنگل ممنوعه|ایفای نقش

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,150
پسندها
21,134
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #81
کویینی گلدشتاین

زدم توی کله تینا و گفتم :
_ببین اینجا چقدر قشنگه .
برگشت سمتم و گفت :
_ زنده ات نمی‌زارم کویینی
اون بدو من بدو با اون کفش های پاشنه بلند که هلگا بانو هزار بار گفت عوضشون کن اما من گوش ندادم میدوییپم که یهو خوردم به یه نفر و چپ شدم و خوردم زمین .
رو به تینا گفتم :
_ ببین تینا خانم چه بلایی سرم آوردی .
بلند شدم و چشم در چشم یه نفر که اصلا نمی‌شناسمش شدم . چه چشمایی داره لامصب ( نمی‌دونم کیه آخه تازه واردم. کی میخواد باشه ؟؟ ) گفتم :
_ ببخشید که خوردم بهتون .
با لحن جذابی که کویینی کش بود گفت :
_ اصلا مشکلی نیست بانو گلدشتاین .من رو عفو کنید. ( :458061-755e223a0d53e1728b5a71f75fca66cc: )
وقتی رفت منم رفتم تو جنگل و به درختان بلند خیره شدم .سعی کردم بفهمم این اردو برای چیه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,343
پسندها
27,587
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #82
نگاهی به دانش آموزها کردم و داد زدم:
- اردو تمامه! برمیگردیم قلعه هرکیم گم شد یا بلایی سرش اومد همینجا میمونه. دوستاتون رو جمع کنید و راه بیوفتین.
 
امضا : A.Hamzeh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا