- تاریخ ثبتنام
- 8/3/20
- ارسالیها
- 2,343
- پسندها
- 27,587
- امتیازها
- 51,373
- مدالها
- 35
سطح
28
- نویسنده موضوع
- #61
لرد وولدمورت
این اسنیپ هم غیبش زده. از دور بچه ها رو دیدم.
- آنتونی، نیمفادورا، صبر کنین.
آنتونی یه جوری نگاهم میکرد انگار ارث باباشو خوردم. جلو رفتم و نفس نفس زنان گفتم:
- همه برگردین پیش دلفی و دوست دیوونه اش. من رز رو پیدا میکنم. فقط قبلش باید بدونم این اسنیپ کجا رفته. جون رز در خطره.
آنتونی مثل گیجا نگاهم کرد و گفت:
- یعنی چی؟ میشه به ما بگین اینجا چه خبره؟
- نیازی نیست فضولی کنین. برید زودتر!
بچه درمونده شده بودن. میدونم که خیلی نگران رز هستن. همه رفتن. نقشه مخصوص هری پاتر رو از جیبم درآوردم که اسنیپ رو پیدا کنم. روی نقشه دیدمش. با رز با هم بودن. سریع حرکت کردم که بهشون برسم.
این اسنیپ هم غیبش زده. از دور بچه ها رو دیدم.
- آنتونی، نیمفادورا، صبر کنین.
آنتونی یه جوری نگاهم میکرد انگار ارث باباشو خوردم. جلو رفتم و نفس نفس زنان گفتم:
- همه برگردین پیش دلفی و دوست دیوونه اش. من رز رو پیدا میکنم. فقط قبلش باید بدونم این اسنیپ کجا رفته. جون رز در خطره.
آنتونی مثل گیجا نگاهم کرد و گفت:
- یعنی چی؟ میشه به ما بگین اینجا چه خبره؟
- نیازی نیست فضولی کنین. برید زودتر!
بچه درمونده شده بودن. میدونم که خیلی نگران رز هستن. همه رفتن. نقشه مخصوص هری پاتر رو از جیبم درآوردم که اسنیپ رو پیدا کنم. روی نقشه دیدمش. با رز با هم بودن. سریع حرکت کردم که بهشون برسم.