- تاریخ ثبتنام
- 21/7/20
- ارسالیها
- 80
- پسندها
- 6,018
- امتیازها
- 20,578
- مدالها
- 9
سطح
11
- نویسنده موضوع
- #21
****
شاهین با صدای بوق متعددی که به گوشش رسید از افکارش فاصله گرفت. اونقدر غرق افکار ضد و نقیضش بود که متوجه سبز شدن چراغ نشد. دو دل بود؛ دو دل بود از تصمیمی که گرفته بود. نباید میذاشت جگر گوشههاش ازش دور شن! اگه تو این فاصله، یک تار مو، فقط یک تار مو از سرشون کم میشد باید چیکار میکرد؟ بی شک میمرد! بدون یادگار برادرش، بدون امانت خواهرش، بدون اون دوتا دلیل زندگیش، میمرد. نباید از خودش دورشون میکرد اما اگه کنار خودش پرپر میشدن چی؟ واقعاً راضی کردن دلش کار سختی بود، گرچه اگه منصرف هم میشد دیگه فایدهای نداشت؛ به فرهان و فرهاد قول داده بود. نمیتونست کاریش بکنه.
فرمون رو بیشتر توی دستش فشار داد تا شاید ذرهای از حرصش خالی شه. موبایلش رو در آورد و شمارهی نگار رو گرفت، بعد از سه...
شاهین با صدای بوق متعددی که به گوشش رسید از افکارش فاصله گرفت. اونقدر غرق افکار ضد و نقیضش بود که متوجه سبز شدن چراغ نشد. دو دل بود؛ دو دل بود از تصمیمی که گرفته بود. نباید میذاشت جگر گوشههاش ازش دور شن! اگه تو این فاصله، یک تار مو، فقط یک تار مو از سرشون کم میشد باید چیکار میکرد؟ بی شک میمرد! بدون یادگار برادرش، بدون امانت خواهرش، بدون اون دوتا دلیل زندگیش، میمرد. نباید از خودش دورشون میکرد اما اگه کنار خودش پرپر میشدن چی؟ واقعاً راضی کردن دلش کار سختی بود، گرچه اگه منصرف هم میشد دیگه فایدهای نداشت؛ به فرهان و فرهاد قول داده بود. نمیتونست کاریش بکنه.
فرمون رو بیشتر توی دستش فشار داد تا شاید ذرهای از حرصش خالی شه. موبایلش رو در آورد و شمارهی نگار رو گرفت، بعد از سه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش