مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[زینب میشی]

اگر از ما بپرسی عاشقی را

همی گوییم این آشفتگی را

 

[Michel]

آشفته منم عاشق روی مه تو
تو جهانی به نهانگاه دل واله من

 

[زینب میشی]

نه نمیدانی چه هست اندر دلم

که گرفتار شبی سرد به صحرا و بَرم

 

[FATEME078❁]

من اگر خوب و بد کار ندانم، مردم
من اگر عامل برتری مردان ندانم، مردم

 

[زینب میشی]

ماه من بی تو که شب رونق مهتاب ندارد

مهشید شبی بی تو که شب خواب ندارد

 

[Michel]

دوش آن پرتو مهتاب حسد داشت به تو
که تو خورشید شبستان همه مستانی

 

[زینب میشی]

یار از من مرا خواهد و تو سرمستی عشق

بارخدایا به کدام ساز برقصم نشوم مشق دمشق؟

 

[Michel]

قصه ی عشق تو را خوانده ام عاشق پیشه
برج میلاد به جانت برود تا ریشه

 

[زینب میشی]

هر کس این آیه بخواند برود هوش ز سر

لیک این سوره یک قاری دارد و بس

 

[Michel]

سوی قلب تو نشان است مرا این پیکان
رود و آید و آنگاه نشیند بر جان