مشاعره مشاعره با اشعار مهدی اخوان ثالث

[m.sina]

در دل من همه كورند و كرند

دست بردار ازین در وطن خویش غریب

قاصد تجربه‌های همه تلخ

با دلم می‌گوید!

دشمنان گرچه به جدیت و جهدند ولی
جهد و جدیدت این قوم هدر خواهد شد
اید ان روز که ما نیز به مقصود رسیم
وین خبر در همه افاق سمر خواهد شد

 

[فلورا.]

دشمنان گرچه به جدیت و جهدند ولی
جهد و جدیدت این قوم هدر خواهد شد
اید ان روز که ما نیز به مقصود رسیم
وین خبر در همه افاق سمر خواهد شد

دوديگر : راه نیميش ننگ ، نيمش نام
اگر سر بر كني غوغا ، و گر دم در كشي آرام
سه ديگر : راه بي برگشت ، بي فرجام
من اينجا بس دلم تنگ است!

 

[m.sina]

دوديگر : راه نیميش ننگ ، نيمش نام
اگر سر بر كني غوغا ، و گر دم در كشي آرام
سه ديگر : راه بي برگشت ، بي فرجام
من اينجا بس دلم تنگ است!

تو را با غیر میبینم صدایم در نمی اید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی اید

 

[فلورا.]

تو را با غیر میبینم صدایم در نمی اید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی اید

استان از میوه‌های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می‌گوید

باغ بی برگی

خنده اش خونیست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن

 

[m.sina]

استان از میوه‌های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می‌گوید

باغ بی برگی

خنده اش خونیست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک

 

[فلورا.]

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک

کاروان شعله های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد!

 

[m.sina]

کاروان شعله های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد!

دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند
جهانی سیاهی با دلم تا چه‌ها کند

بیامد که باز آن تیره مفرش بگسترد
همان گوهر آجین خیمه اش را به پا کند

 

[فلورا.]

دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند
جهانی سیاهی با دلم تا چه‌ها کند

بیامد که باز آن تیره مفرش بگسترد
همان گوهر آجین خیمه اش را به پا کند

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی‌ها

و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی

به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من

شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم!

 

[m.sina]

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی‌ها

و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی

به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من

شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم!

منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم دشنام پست آفرینش نغمه ی ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم

 

[فلورا.]

منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم دشنام پست آفرینش نغمه ی ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم

من اينجا بس دلم تنگ است
و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ است
بيا ره توشه برداريم
قدم در راه بي برگشت بگذاريم
ببينيم آسمان هر كجا آيا همين رنگ است ؟!