دوئل arghavan❤ulvi و azar_girl

  • نویسنده موضوع Star☆AR
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 1,124
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
~☆به نام او که این دو جادوگر خل را آفرید☆~

:cotol:<...>:cotol:
ضمن عرض سلام و خسته نباشید؛ این شما و این...:4-1-110:
▪ جاستین فینچ فلنچی Ms.Azar َAzar_Girl
▪︎کویینی گلدشتاین •серо• arghvan ❤ ulvi
قوانین رو بلدید دیگه به امید خدا!:22:
خب دیگه از همین الان شروع کنید:to-become-senile:
همدیگه رو هم نکشید:/
 
امضا : Star☆AR

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #2
جاستین

به به سلام به دوستای گلم من اومدم با یه دوئل زیبا
فقط دوستان تشویق فراموش نشه:458045-7e17d7cb2c113b98da7c47ba590f6f92:

همینجوی که میدونید جاروم یه نیم بوس خیلی خوشکله و خیلی هم دوست داشتنی. پس با همین جارو تشریفم رو آوردم.

اینجوری که پیداست با کوینی یه دوئل قراره داشته باشم ،فقط خدا خدا میکنم این یکی دیگه فرار نکنه مگر نه با همین جاروم به دنبالش میفتم .والا شوخی ندارم
صبر کن ببینم اون کیه که با لباس سبز اون گوشه ایستاده؟؟
اوووووووووم .اه این که اون نیست . صبر کن یه کم صداش کنم.
کوینییییییییییییی زودباش بیاااااااااااااااا (نمیدونم چرا همش من زود میرسم و باید حریفم رو با زور بکشونم)

خب بلاخره کوینی با موهای قهوه ای و کوتاهش که با هزار زحمت بستتشون از در سالن وارد میشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,150
پسندها
21,134
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #3
. کووینی گلدشتاین .
اول بگم که سلام.
دوم بگم که موهای من بلوند طلاییه.
سوم اینکه من مغزت رو خوندم و نزاشتم که من رو اون بالا آویزون کنی.
جاستین رو با یک قدم به جلو رفتنم ترسوندم( پسره دیگه میترسه)
وردی رو خوندم و اون به دیوار چسبید.
اخی اذیت شدی؟!
باید فکر اینهاشم میکردی.
اگر شتر در خواب بیند پنبه دانه
چطور در بیداری نبیند پنبه دانه
( شتره گیجه)
دوتا ورد دیگه خوندم و افتاد به غلط کردن.
تا خودت باشی دیگه چنین کاری نکنی.
یهو بلند شد و گفت: مگه من برده‌ی تو ام؟!
منم گفتم: معلومه که بعله!!
حرصش گرفت و با پاهایی که هی به زمین میزدشون
به سمت قسمت خودش میرفت.
الیور اومد و گفت:
چه دوئل مسخره ای نه طنزی داره نه هیچی!
اوا عشقم راست موگویاَ
چه کنیم چه نکنیم آهان اسنیپ!!
داد زدم: بابا!!! ( من چقدر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #4
جاستین

خب خب ببینم با چه جرئتی به من جاسوییچی می گی؟ هااااا .من می‌دونم با تو
باشه کوسن جونم چطوری ؟ یه شعری برات ساختم

کوسنمون طلاییه
رنگ گلای قالیه
من این بال و نخواستم
بهم به زور انداختن
این باله ......
یوهو حالا حالشو ببر .چطوری بال ابکی ؟ واای طلاییات الان دیگه چیزی ازش پیدا نیست.
ساری . چه حیف شد .معلومه که خیلی پول بالاش داده بودی .بازم سااااااااا رییییییییی

نمی دونید که ، وقتی گفتم براش یه شعر دارم عینهو چی خشکش زد با یه ورد ضعیف ، یه کم دستش رو شل کردم چوبش از دستش افتاد ولی چیزی نفهمید. اخری هم با ورد دوست داشتنیم عینهو موش اب کشیدش کردم.
واااای نمیدونید خیس که شد شروع کرد به دویدن دنبال من و هی می گفت مگه دستم بهت نرسه . خودم جاسویچیت می کنم. منم که باز با سخنرانیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,150
پسندها
21,134
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #5
کووینی گلدشتاین
واسه شاعر ها شعر نمی‌سازن جاسوس.:131:
چند نفر واسه من شعر ساختن میدونی الان کجان؟:106:
خونشون دارن بدون دست تخمه میخورن اینها رو میخونن. :786:خب مگه میشه من جبران نکنم؟!:sisi2:
اینم شعر شما:
یه آدمی هست جاسوسه
یه آدم خل و پا بوسه
پای کیو میب*و*س*ه؟!
کووینی که برند‌‌ه‌ی دوئل با یه جاسوسه.
بعله. حالا یکم بخندیم.:risunis::risunis2:
دوئل دوئل دوئلم
من بردم.
خاک خاک خاکم
من بردم.
چلو کبابم من خوردم.
مسخره کنید کلتون دست بابامه.:rambo1:
یهو یک بادمجون که اصلا ازشون خوشم نمیاد کاشتم زیر چشم جاسوییچی.:vava:
خبه خبه روده بز نشی.
گفتم بز یاد یه چیزی افتادم.
یه بز دارم جاسوسه...
من و کجا میبرین؟؟:nusenuse::ph34r-smiley::ph34r-smiley::winksmiley02:
کمک کمک کمکم کنین اینها دارن من و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #6
جاستین

اِه اِه اِه خاکِ عالم به سرم شد .نگاااه از یه زن چک خوردم . واقعا که ،تا آبروم رو نبره ولم نمیکنه که نمیکنه. همه این ها به خاطر این تماشاچیاست ،از بس که حواس برای آدم میگذارن.واقعا که یه کم یاد نمیگیرن،وسط بازی هی حواس آدم رو پرت میکنن .بی خیال الان که اعصابم به خاطر این شعرا و چک بالی تا حدودی خط خطی شده . اگر کلا خط خطی بشه که من میدونم و اون.
وااااااای قسمت مدیریت و باش . جیمز از شدت عصبانیت بنفش شده بود و هر چی میگذشت صورتش به سیاهی میرفت،فقط یه تلنگر نیاز داشت که منفجر بشه. ولدی جونم که از همه جا بیخبر بود (چه کنیم بچمون یه سر دست به آب رفته) نزدیک جیمز رفت و گفت: چته؟چرا این ریختی شدی؟
بومب .....این صدای انفجار جیمز بود ......منفجر شدن جیمز همانا و بلند شدن صدای داد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,150
پسندها
21,134
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #7
کووینی.
یه عالمه مسخره بازی های بیخود و بی‌جهت.
ای بابا. باید از خداتم باشه که من بال دارم تو نداری‌.
اخه جاسوئیچی. آقو آماده باش که حرفام سنگینه.
به نعمت الهی و شکرانه سلامت.(که ربطی هم نداره) میرم سراغ اصل مطلب. وردی خوندم و چسبید به سقف دیوار.
_ اوخی دردت اومد ببخشید.
_ ببین بالی، بقیه حواسم رو پرت کردن مگر نه الان دهنت به زمین چسبیده بود.
_ واقعا؟؟ میدونستی که چرا مگس سه روز عمر میکنه ولی لاکپشت یه عمر؟
_ نه چرا؟
_ چون مگس هی گ*و*ه میخوره ولی لاکپشت سرش تو لاک خودشه.
_چی؟؟ :tmad: منظورت اینه من گ*و*ه خورم؟؟
_ نو نو نو. نه جانم منظورم اینه سرت تو لاک خودت باشه.
_ نشونت میدم‌ بالی.( اینقدر اسمم رو دوست:)
اومد بزنتم که دستش رو گرفتم و گفتم:
_ ببین من شیش تا داداش دارم. بزنی من رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : •серо•

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #8
جاستین


همینجوری که داشتم رفتن بالی رو تماشا می کردم ،دیدم که یکهو به سمت عقب داره میفته.منم که هنوز رو جاروم بودم سریع سمتش رفتم و اونو روی دستام گرفتم و از روی جارو پایین اومدم.
*شروع انجام عملیات نجات*
آستینامو دادم بالا ،موهامو دادم عقب، صدامو صاف کردم و در آخر عینگ گرد و بزرگمم روی چشم گذاشتم.(خب همه این فرایند ها مهمه دیگه^^)
»برید کنار تا بالی رو درستش کنم« همه رو با صدای بلند گفتم
مرحله 1: همراه با تکون دادنش «بالی ،عزیزم،فدات شم ،مو طلایی بلند شو .....اه» (جواب نداد)
مرحله2:با تکون های شدید «بالی بهتره بلند شی تا به بال تبدیلت نکردم .....فهمیدیییییی؟»(جواب نداد)
مرحله3: بالی خره بلند میشی یا که نفلت کنم؟؟؟؟--اَاااااااه خب خودت خواستی
آماده انجام فکر شیطونم شدم که صداش رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,150
پسندها
21,134
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #9
کووینی گلدشتاین.
این آدم خل توی بغل دلفی خوابش برده بود. آروم گفتم:
- اخی عاشق شده!
رفتم سمتش و بهش گفتم:
- هوی جاسوییچی؟ چرا خوابت برد؟!
بیدار شد و گفت:
- ها؟! من خواب میبینم تو داری خواب میبینی!
قیافه من ::shok:
ولدی::mellowsmiley:
بابام: :laughting:
هری: :458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
الیور: :wizard:
- چی چی موگوی جاسوس؟ خودت تو خوب ناز بودی.
اوخ یادم رفت بگم که هنوزم تو بغل دلفی بود.
اومدم یکم از خشکی در بیارم ورد خوندم و مار ها اومدند. بعله حالا این شما و این مار های من. بابا خرابش کنی جیغ میزنم. مارها بهش نزدیک میشدن و اون از ترس میلرزید و منم خندهههههه.:24:
اومدم ورد خوندم و مار ها رو ناپدید کردم. اوخیشی گفت و ورد خوند که جا خالی دادم و یه موش جای دماغ نداشته ولدمورت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : •серо•

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #10
جاستین


واقعا که مار برام میفرستی؟؟؟جا خالی میدی؟؟؟منم دارم برات

بلافاصله با گفتن ایورتو استاتم ، اینکارسروس چند باری به عقب پرتش کردم و دورش طناب بستم وبعد باسرعت یک سر طناب رو گرفتم و کشیدم . بالی با سرعت خیلی زیادی دور خودش می چرخید و افتاد زمین.
دیدم این کمش هست با یک آگوامنتی عین موش اب کشیدش کردم و گفتم«تا تو باشی از این کارا نکنی ،چه در خواب و چه در واقعیت»
بالی از شدت عصبانی صورتش قرمز شده بود و از سرش دود بلند میشد.ولی بازم کم نیاورد .دستاشو روی زمین گذاشت و با قدرت بلند شد و چند قدم بزرگی برداشت و چوبشو بالا آورد « پتریفیکوس توتالوس » اینو من گفتم و تو همون حال خشکش زد

اصلا قیافش دیدنی بود دقیقا مثل یه موش اب کشیده ای بود که جای سرش کوجه کبابی گذاشتن .واقعا قیافش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا