هلگا
سعی میکردم اروم و منظم نفس بکشم ولی نمیشددد.
داد زدم:
- سورووووس!!! غذای منو خوردیییی؟؟لعنتی من پیتزای سیرو استیک با پنیر اضافه رو برای خودم سفارش داده بودممم.
سوروس به زور درحالی که دهنش پر بود از سه تا تیکه بزرگ پیتزا گفت:
- هلگا حرص نخور چیزی نبوده که!
جیغ بلندتری از حرص کشیدم و چوبدستی نانازم رو سمتش گرفتم با جیغ گفتم:
- فورنان کالاس!
کلی جوش چرک روی صورتش دراومد.
صورتم در هم شد.
ایش چقدر زشت شد!
یهو یکی از پشت سرم گفت:
- اسکرجیفای.
برگشتم که دیدم الیشیای فضول چوب دستیش رو به سمت سوروس گرفته.
اه اه؛ دختر هم انقدر فضول؟
اصلا دختر هیچی، داور انقدر فضول؟
مثل اینه که مزدک میرزایی(گزارشگر فوتبال) بره سوت بزنه وسط بازی!
چوب دستیم به سمت الیشیا گرفتم و گفتم:
- مافلیاتو.
صورتش جمع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.