مشاعره مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #171
چون در گشوده شد، تن من بی تاب
در بازوان گرم تو می لغزد
دیگر در آن دقایق مستی بخش
در چشم من گریز نخواهی دید
چون کودکان نگاه خموشم را
با شرم در ستیز نخواهی دید
 
امضا : m.sina

♡°DINA°

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
25/1/24
ارسالی‌ها
73
پسندها
269
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
سطح
2
 
  • #172
دیگر در آن دقایق مستی بخش
در چشم من گریز نخواهی دید
چون کودکان نگاه خموشم را
با شرم در ستیز نخواهی دید
در جذبه ای كه، حاصلِ زیبایی شب است
رویایِ دور دستِ تو نزدیک می شود
 
امضا : ♡°DINA°

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #173
در جذبه ای كه، حاصلِ زیبایی شب است
رویایِ دور دستِ تو نزدیک می شود
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کنوزش ظلمت را می شنوی
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
4,758
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #174
مرا پناه دهید ای چراغ های مشوش
ای خانه های روشن شکاک
که جامه های شسته در آغوش دودهای معطر
بر بامهای آفتابیتان تاب میخورند
 
امضا : فلورا.

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,562
پسندها
21,341
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
سطح
31
 
  • #175
مرا پناه دهید ای چراغ های مشوش
ای خانه های روشن شکاک
که جامه های شسته در آغوش دودهای معطر
بر بامهای آفتابیتان تاب میخورند
دل من کودکی سبک‌سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که می‌گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جانش کرد؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #176
دل من کودکی سبک‌سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که می‌گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جانش کرد؟
دلم می خواست های ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﺑﻠﻨﺪﻧﺪ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ مهم ترین ﺩﻟﻢ می خواست ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺷﻮﻡ
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,562
پسندها
21,341
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
سطح
31
 
  • #177
دلم می خواست های ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﺑﻠﻨﺪﻧﺪ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ مهم ترین ﺩﻟﻢ می خواست ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺷﻮﻡ
مشکل نبود اول در عشق جان سپردن

چون عشق رفت از دست رفت ارزوی مردن

گفتم که زندگی چیست گفتا یکی اشاره

گفتم که نیک باشد در ساحتش فسردن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #178
مشکل نبود اول در عشق جان سپردن

چون عشق رفت از دست رفت ارزوی مردن

گفتم که زندگی چیست گفتا یکی اشاره

گفتم که نیک باشد در ساحتش فسردن
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد
اشک‌هایم همچو باران دامنم را رنگ می‌زد
وه چه زیبا بود اگر پائیز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,562
پسندها
21,341
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
سطح
31
 
  • #179
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد
اشک‌هایم همچو باران دامنم را رنگ می‌زد
وه چه زیبا بود اگر پائیز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود

سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #180
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود

سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست
گوش کن وزش ظلمت را می شنوی
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
 
امضا : m.sina

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا