دوئل لرد بی‌دماغ و سالاد سزار

  • نویسنده موضوع Star☆AR
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 1,324
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
بیبیدی ‌بایبیدی بوممم!:grlim:
۲۰۲۰۱۱۱۶_۱۸۴۵۱۴.jpg
:672:<...>:648336-3c1c0c2dbcac0710a2bcceed81c15b36:
با یه دوئل بسییییی جاذاب در خدمتونیم!
وایی که چقدر بخندیم و تخمه بشکنیم:408:
این شما و این بازیکنان دوئل:
  • لرد ولدرموت A.Hamzeh Arefeh_H (کله‌تخم‌مرغی بی‌دماغ:383:)
  • و سالازار اسلیترین hadi M.HADI (سالاد سزار مریس:610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a:)
از همین لحظه می‌تونید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Star☆AR

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,343
پسندها
27,587
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • #2
با قدم‌های محکم و ثابت اومدم توی سالن دوئل. رو به داور گفتم:
- ویز ویز( اینجوری:131:)کله تخم مرغی خودتی!
چوبدستی خوشگل کله اسکلتی سفیدم رو از جیبم درآوردم. حسابی از دیاگون برای امروز خرید کرده بودم. وقتی منو اینجوری به دوئل دعوت می‌کنه فکر می‌کنه می‌تونه در برابر بزرگترین جادوگر تاریخ مقاومت کنه.
یهو دلفی دختر خنگولم با صدای بلند گفت:
- جد بزرگ، سالاد سزار... ببخشید سالازار اسلیترین وارد می‌شوند!
جمعیت کنار می‌رفت و همینجوری دست و جیغ و هورا بود که شنیده می‌شد. یهو همه با دیدن سالازار وا رفتن. با عصا لنگان لنگان خودشو رو زمین می‌کشید و جلو میومد. همینجور که محو نگاش می‌کردم رو به روم ایستاد. عصا رو کنار انداخت. خمیده ایستاده بود و با دستای لرزونش دست برد توی رداش و چوبدستیش رو درآورد. به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : A.Hamzeh

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #3
cheshmam ro ba neshaneye tashakor baz va baste kardam va ba negah kardan be jamiyat dour va baremon hese ghorur va sar khoshi jash ro be khastegi ghabl dad
negahi be voldemort kardam
chehreye alanam az kachale birikhtesh khoshgeltar bood :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
ghabl az shoroe doel alisha baraye akse yadegari sedamon zad :458161-a8d3a06c34691a30a2bfca12caac7f3e:
fohsh keshon samtesh raftimo moghe aks gereftan ye pashr raft to damaghe voldemort
ta aks gerefte shod va behesh negah kardim ghiyafeye lord kheli khande daar oftade bod...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,343
پسندها
27,587
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • #4
پشه مزاحم که دست از سرم برداشت با خشم به سالازار نگاه کردم. حالا به من میخندی آره؟ بی چشم و رو! اصن من باشم به تو کمک نکنم. چوبدستیم رو درآوردم و با گفتن شروع توسط الیشیا چوبدستیم رو چرخوندم و گفتم:
- لوکوموتور مورتیس!
پاهای سالازار بسته شد. من برای روز دوئلم با جد بزرگ حسابی خرید کردم. دست تو جیب ردام کردم و یه بمب مخصوص درآوردم. از اونایی که بوی بدی میده انگار سه نفر همزمان خراب کاری کردن:610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a: بمب رو انداختم جلوی سالازار. بدبخت باپاهای بسته نمیتونست فرار کنه و در حال خفه شدن بود. منم برای رعایت پرتکل های بهداشتی ماسکم رو زدم که بو اذیتم نکنه. سالازار دیدنی شده بود. روی زمین افتاده بود وسعی داشت با دست خودشو روی زمینه بکشه و فرار کنه. اینقد حالش داغون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : A.Hamzeh

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #5
گزارشگر....جاستین خشگله(از جیمز اجازشو گرفتم..... #صرفا_جهت_اطلاع ):band:


خب خب عزیزان اینجوری که پیداس قراره یه دویل همراه با خون و خونریزی داشته باشیم:350::350:حالا کی قراره خون اون یکی رو بریزه:blinksmiley: ؟؟؟؟ میریم که ببینیم:rolleyessmileyanim:

با این بمبی که ولدی انداخت من که دارم پس میوفتم ،حالا حال سالاد جان چطوره نمیدونم. بیچاره سالاد :crying: هنوز راست نشده با فن بعدی ولدی دیگه نایی نداره(:high-five:ولی یه کوچولو دلم خنک شد ای ول ولدی:cheer:)
 
امضا : Ms.Azar

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
گزارشگر....جاستین خشگله(از جیمز اجازشو گرفتم..... #صرفا_جهت_اطلاع ):band:


خب خب عزیزان اینجوری که پیداس قراره یه دویل همراه با خون و خونریزی داشته باشیم:350::350:حالا کی قراره خون اون یکی رو بریزه:blinksmiley: ؟؟؟؟ میریم که ببینیم:rolleyessmileyanim:

با این بمبی که ولدی انداخت من که دارم پس میوفتم ،حالا حال سالاد جان چطوره نمیدونم. بیچاره سالاد :crying: هنوز راست نشده با فن بعدی ولدی دیگه نایی نداره(:high-five:ولی یه کوچولو دلم خنک شد ای ول ولدی:cheer:)
!!بله دوستان!!
جمعمون جمع بود فقط نُقلِ خولمون... یعنی چیز، گلمون کم بود:610181-064beec23c2ab9fae36b67a1ed4b4f68...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Star☆AR

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #7
!!بله دوستان!!
جمعمون جمع بود فقط نُقلِ خولمون... یعنی چیز، گلمون کم بود:610181-064beec23c2ab9fae36b67a1ed4b4f68:
گزارشگر خل اگه اجازه بدی بریم بقیه دوئل:984:
چون دلم به حالت سوخت اجازشو میدم.:458149-2e0df5ba9e7ed867450b1a5ac2956e3a:
ولی حواست باشه که من همین جام:458169-5db1ce8519c87750aae1683bfe2ec3b8:
 
امضا : Ms.Azar

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #8
پشه مزاحم که دست از سرم برداشت با خشم به سالازار نگاه کردم. حالا به من میخندی آره؟ بی چشم و رو! اصن من باشم به تو کمک نکنم. چوبدستیم رو درآوردم و با گفتن شروع توسط الیشیا چوبدستیم رو چرخوندم و گفتم:
- لوکوموتور مورتیس!
پاهای سالازار بسته شد. من برای روز دوئلم با جد بزرگ حسابی خرید کردم. دست تو جیب ردام کردم و یه بمب مخصوص درآوردم. از اونایی که بوی بدی میده انگار سه نفر همزمان خراب کاری کردن:610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a: بمب رو انداختم جلوی سالازار. بدبخت باپاهای بسته نمیتونست فرار کنه و در حال خفه شدن بود. منم برای رعایت پرتکل های بهداشتی ماسکم رو زدم که بو اذیتم نکنه. سالازار دیدنی شده بود. روی زمین افتاده بود وسعی داشت با دست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,343
پسندها
27,587
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • #9
عصبانی با حرص ماسک رو درآوردم و پرت کردم اونور. چوبدستیم رو درآوردم که یه ورد بخونم ولی یه فکر خبیثانه به سرم زد. یه لبخند دندون نمای سالازارکش زدم و چاله‌ی فضایی که از دیاگون خریده بودم رو درآوردم. یه جعبه کوچیکی که وقتی میندازیش زمین به یه چاله بزرگ و پر از گل و لجن تبدیل میشه. سالازار که داشت از پرش المپیکیش پایین میومد درست روی چاله فضایی فرود اومد. سالازار بود و یک موش گِل کشیده(همون آب کشیده خودمون). :383:
همه جاش پر گل بود. نامردی نکردم و با چوبدستیم براش یه ورد جدید خوندم:
- اِنگورجیو!
درست مثل بلایی که بارها هری پاتر سر دراکو مالفوی آورده بود یه عالمه ورم روی بدن سالازار به وجود اومد. صورتش از شدت ورم خنده دار شده بود و دیدنی.
 
امضا : A.Hamzeh

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #10
فارغ از اینکه اختیار پاهام دست خودم نبود با جدا کردن خودم از زمین و به پرواز در اومدن سعی کردم حرکت ناموزون پاهامو جبران کنم و تقریبا موفق بودم
روی هوا بدنم رو ثابت نگه داشتم و با تکون دادن چوب دستیم کش ماسک ولد رو براش یه خورده سفت تر کردم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458045-7e17d7cb2c113b98da7c47ba590f6f92:(قابلی نداشت دیدم دماغ نداری ماسکه ثابت واینمیستاد سفتش کردم )
ماسک سه لایه ساخت دست پرفسور بود
خورشید اذیت میکرد پس هوا رو ابری کردم و پیشا پیش یه سطل آب روی ولد ریختم که اگه بارون گرفت ترسی از خیس شدن نداشته باشه
:973::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:ماسک خیس شده بود و راه نفس کشیدن تام بسته شده بود
سعی داشت کش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا