گفتمان‌آزاد گفتمان ‌آزاد رمان مستغرق | یکتا موزیک باز کاربر انجمن یک رمان

[YEKTA ONSORI]

عنوان رمان: مستغرق
ژانر: #تراژدی #اجتماعی
نام نویسنده: یکتا عنصری
خلاصه: ستون خانه‌اش از همان کودکی، آوار گشت و آرزوهایش، زیر خرابه‌های آن تباه شد. سال‌ها بعد، با قرحی که وجودش را تسخیر کرده بود آشیانه‌ای از نو ساخت و به خوشبختی رسید، اما زخم‌ها بسته نمی‌شوند! وقتی پای گذشته‌اش به میان می‌آید، خواه و ناخواه جان می‌درد. دردهای کهنه بر جانش ناسور می‌شوند و خوشبختی را حرامش می‌کنند. دردهایی که تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد؛ «زخم‌ها حافظه دارند»...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Hoora_Ab]

نقد نظر و کتک و هرچیز دیگه خریذارم.
ممنون میشم نظراتتون رو بیان کنید و همراهم باشید

مستغرق​

سلام سلام
گفتمان آزاده دیگه، پس نقد و دید منتقدی رو کنار بذاریم... ثهلان و پیکانش و فضای ساده اما دوست‌داشتنی رمان بسی زیباست. توصیفات خوب و به جا نیز هم =)
منتظر ادامه هستم

 

[BIANCO]

نقد، نظر، کتک و هرچیز دیگه خریدارم.
ممنون میشم نظراتتون رو بیان کنید و همراهم باشید

مستغرق​

یکتای قشنگم دستت درست با این قلمت!
خیلی قشنگ و دلنشین می‌نویسی و من چقدر عاشق رمانت شدم. توصیف ظاهرت خیلی خوبه و من قششششنگ ثهلان رو تصورش کردم و بهت گفتم که شکل مرد کیه!
همچنین توصیف احساساتت هم عالیه! خیلی روون و قشنگ آدم حسش می‌کنه و این چقدر برای هر رمانی عالی هستش! تعلیقش هم که اصلاً نگم! دارم از کنجکاوی جر می‌خورم که بدونم اونجا...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ADLAYD]

سلام یکتا جون عزیزم.‌
می‌بینم که با رمان قشنگت بدجوری دل مخاطب‌ها رو داری می‌بری..

اینقدر قشنگ می‌نویسی که من رو خوب تو عمق رمانت می‌بری!‌
اینقدر شخصیت ثهلان رو خوب توی رمان جا دادی و توصیفات قشنگی از شخصیتش استفاده کردی که من عاشق شخصیت محکم و پر استقامتش شدم.‌ توصیفات دقیق از ظواهر و احساسات رو اینقدر خوب انجام دادی،‌ که خواننده دوست داره ادامه‌اش رو مدام و مدام و بدون وقفه فقط بخونه.‌

و می‌خوام بگم که همینجور ادامه بده!‌ مخصوصا که الان جای حساس و مهم رمان هستش و میخوام بدونم که چی میشه؟!من همیشه همراهتم.

 

[YEKTA ONSORI]

سلام سلام​

گفتمان آزاده دیگه، پس نقد و دید منتقدی رو کنار بذاریم... ثهلان و پیکانش و فضای ساده اما دوست‌داشتنی رمان بسی زیباست. توصیفات خوب و به جا نیز هم =)
منتظر ادامه هستم

اول از هر چیز ببخشید بچه ها که نشد زودتر جوابتون رو بدم

ای جان! واقعا ازت ممنونم هورای عزیزم^^
امیدوارم تا تهش با ثهلان و پیکانش بمونی ​

یکتای قشنگم دستت درست با این قلمت!
خیلی قشنگ و دلنشین می‌نویسی و من چقدر عاشق رمانت شدم. توصیف ظاهرت خیلی خوبه و من قششششنگ ثهلان رو تصورش کردم و بهت گفتم که شکل مرد کیه!
همچنین توصیف احساساتت هم عالیه! خیلی روون و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ADLAYD]

امیدوارم بتونم تا تهش رو عالی ادامه بدم​

قطعا می‌تونی! به خودت شک نکن.

 

[NERISSA]

خوب خوب! قبلاً قرار بود تو یه هفته بخونم این ثهلانتو ولی با ریزش یه دنیا کار رو سرم نشد و شرمنده.
حال آمدم که بگویم...
آفرین و صد آفرین، هزار و سی صد آورین...چیزه منظور یعنی باریکلا.
قلمت مذجوبمان نمود و این توصیفات بس خُفَن ناک حالی بهمون داد بیا و ببین.
نمیدونم چرا بین یه دنیا سوال یه موجود ناشناخته همتون دارین. اول رها با پرپر و روزنامه حالا تو با شعارت.(شعار=آرمان)
ایشت باشد.
گل دخترو خیلی دشند مینویسی امیدوارم با همین فرمون چاپ بشی.

 

[YEKTA ONSORI]

خوب خوب! قبلاً قرار بود تو یه هفته بخونم این ثهلانتو ولی با ریزش یه دنیا کار رو سرم نشد و شرمنده.
حال آمدم که بگویم...
آفرین و صد آفرین، هزار و سی صد آورین...چیزه منظور یعنی باریکلا.
قلمت مذجوبمان نمود و این توصیفات بس خُفَن ناک حالی بهمون داد بیا و ببین.
نمیدونم چرا بین یه دنیا سوال یه موجود ناشناخته همتون دارین. اول رها با پرپر و روزنامه حالا تو با شعارت.(شعار=آرمان)
ایشت باشد.
گل دخترو خیلی دشند مینویسی امیدوارم با همین فرمون چاپ بشی.

عزیز دلمی. یه انرژی توپ ازت گرفتم.
آره دیگه باید یکی هم باشه جو رو شاد کنه^^
امیدوارم تا آخرش کنارمون باشی​

 

[.REIHANEH.]

سلام به نویسنده عزیز خسته نباشید.
جهت همخوانی گروهی.
منتقد خوبی نیستم ولی در حد دانسته هام نظرم رو میگم.
اولین چیزی که جذب کننده و قشنگ بود عنوان رمان بود و کاملا به محتوا ربط داشت.
من عاشق توصیفاتتون و قلم خوبتون شدم. روان و زیبا. بسیار دلنشین.
شروع داستان کنجکاو کننده بود و این کشش رو ایجاد میکرد که ادامش رو خوند.
روند داستان هم بسیار زیبا بود.
درکل خیلییییی عالییی بود.
با آرزوی بهترین ها برای شما. موفق باشید.

 

[Mahsa_rad]

سلام عزیزم
بنده قبلا مطالعه کردم اثر قشنگت و
حس آمیزی ثهلان رو دوست داشتم و دیالوگ‌ها خیلی خوب بودن
پدرش رو زیاد خوشم نیومد ازش (نقش منفی-_-) و یکم چهره‌ش برام گنگه
توصیفاتت خیلی خوب بودن
برای لباس‌های اشخاص یکم بیشتر توضیح بدی عالی‌ترتررررر میشه
من چند جا خوندم که ثهلان دست به لباسش کشید یا لباسشو مرتب کرد، اما توصیف رنگش برام گنگ بود
فکر کنم تو پارت‌های صفحه‌ی ۳ یا ۴ بود

درکل رمانت عالیه و امیدوارم روزی چاپ بشه
موفق باشی