- ارسالی‌ها
- 48
- پسندها
- 5,681
- امتیازها
- 20,548
- مدال‌ها
- 9
موضوع 'لزوم بازگشت تبریز به جایگاه اصلی خود در حوزه‌های مختلف' لزوم بازگشت تبریز به جایگاه اصلی خود در حوزه‌های مختلف
نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
دنباله دار چالش کپی...
- نویسنده موضوع MELO
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 44
- بازدیدها 880
- کاربران تگ شده هیچ
- ارسالی‌ها
- 419
- پسندها
- 1,743
- امتیازها
- 11,273
- مدال‌ها
- 13
»
امضا : MehrnazParsa
- ارسالی‌ها
- 17
- پسندها
- 4,018
- امتیازها
- 16,023
- مدال‌ها
- 8
- محروم
- #13
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
( =/////// )
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
( =/////// )
- ارسالی‌ها
- 202
- پسندها
- 6,414
- امتیازها
- 21,133
- مدال‌ها
- 12
هیچیییی نداششششتم برای کپی+_+هر چی کپی کردی رو اینجا پیست کن!
امضا : NERISSA
- ارسالی‌ها
- 6,925
- پسندها
- 9,683
- امتیازها
- 55,373
- مدال‌ها
- 33
برنج ۱بشقاب و گوشت مرغ و فلفل دلمه و رب 
خواهر کوچیکم کپیش کرده!
خواهر کوچیکم کپیش کرده!
امضا : زهـرا دُلاریـᥫ᭡
- ارسالی‌ها
- 1,002
- پسندها
- 2,422
- امتیازها
- 14,473
- مدال‌ها
- 11
پارت10:
زینگ زینگ زینگ زینگ زینگ
-اه کوفت
بلند شدم رفتم سرویس بعد اینکه صورتم رو شستم و مسواک زدم
لباس هام رو عوض کردم
رفتم پایین
-سلام سلام سلام من اومدم عشق این خانه آمد.
-به به سلام دختر نازم خوب خوابیدی؟
اخه پدر من من کی از یاد اون چشما تونستم بخوابم که این بار دومم باشه
-بله بابا جونم عالی بود.
بعدم یه لبخند ملیح زدم و گونه اش رو بوسیدم.
-خب خداروشکر
رفتم آشپزخونه بعد سلام علیک با مادر گرام نشستم تا صبحانه بخورم.
وقتی تموم شد گفتم:
-امیرحسین سوئیچ رو بده.
-نه
-عه چرا؟؟
-باز میزنی خودت رو ناقص میکنی.
-نخیرم,بابا بهش بگو بده دیگه, ماشین خودم تامیرگاهه
-خودتون با هم کنار بیاید ,به من چه
-عه بابا
-خداحافظت دخمل گلم
بعدم رفت.
-نمیدی دیگه نه؟
-نه نمیدم.
بعدم یه...
زینگ زینگ زینگ زینگ زینگ
-اه کوفت
بلند شدم رفتم سرویس بعد اینکه صورتم رو شستم و مسواک زدم
لباس هام رو عوض کردم
رفتم پایین
-سلام سلام سلام من اومدم عشق این خانه آمد.
-به به سلام دختر نازم خوب خوابیدی؟
اخه پدر من من کی از یاد اون چشما تونستم بخوابم که این بار دومم باشه
-بله بابا جونم عالی بود.
بعدم یه لبخند ملیح زدم و گونه اش رو بوسیدم.
-خب خداروشکر
رفتم آشپزخونه بعد سلام علیک با مادر گرام نشستم تا صبحانه بخورم.
وقتی تموم شد گفتم:
-امیرحسین سوئیچ رو بده.
-نه
-عه چرا؟؟
-باز میزنی خودت رو ناقص میکنی.
-نخیرم,بابا بهش بگو بده دیگه, ماشین خودم تامیرگاهه
-خودتون با هم کنار بیاید ,به من چه
-عه بابا
-خداحافظت دخمل گلم
بعدم رفت.
-نمیدی دیگه نه؟
-نه نمیدم.
بعدم یه...
امضا : S.F.zeinodin
- ارسالی‌ها
- 511
- پسندها
- 8,585
- امتیازها
- 24,973
- مدال‌ها
- 18
اسفند
خواهش پسر بچه ای ست وسط پیاده رو که:
"ماهی قرمز می خواهم!"
شوق زوجی ست که در شلوغ ترین عصر شهر به دنبال لباس نامزدی، مغازه ها را می گردند.
حال خوشِ دستفروشی ست که می تواند چند روزی بی دغدغه ي مامورین بساط کند.
قول پدری ست به دخترش که:
"بازار شب عید خوب است؛ لباس عیدت جور است!"
امید یک بیمار سرطانی ست به بهار؛ به رویشِ دوباره موهایش.
غرغر دخترکی ست که به اجبار مادر باید دستی به سر و روی اتاقش بکشد!
شک و تردید پیچاندن کلاس ها:
"از بیستم یا بیست و پنجم؟"
اسفند
حس هم آغوشی گربه های روی بام و عطر گندم هایی که کم کم باید سبز شوند...
عطر خوشی است!
بوی عیدی بوی کاغذ رنگی...
:/
خواهش پسر بچه ای ست وسط پیاده رو که:
"ماهی قرمز می خواهم!"
شوق زوجی ست که در شلوغ ترین عصر شهر به دنبال لباس نامزدی، مغازه ها را می گردند.
حال خوشِ دستفروشی ست که می تواند چند روزی بی دغدغه ي مامورین بساط کند.
قول پدری ست به دخترش که:
"بازار شب عید خوب است؛ لباس عیدت جور است!"
امید یک بیمار سرطانی ست به بهار؛ به رویشِ دوباره موهایش.
غرغر دخترکی ست که به اجبار مادر باید دستی به سر و روی اتاقش بکشد!
شک و تردید پیچاندن کلاس ها:
"از بیستم یا بیست و پنجم؟"
اسفند
حس هم آغوشی گربه های روی بام و عطر گندم هایی که کم کم باید سبز شوند...
عطر خوشی است!
بوی عیدی بوی کاغذ رنگی...
:/
- ارسالی‌ها
- 446
- پسندها
- 5,117
- امتیازها
- 21,973
- مدال‌ها
- 12
میفهمم منم اینو فهمیدم ولی به روم نمیارم
+ بساط حل مسائل جوانان گروه بود!
مشاور همیشگی‌ام!
+ بساط حل مسائل جوانان گروه بود!
مشاور همیشگی‌ام!
