- ارسالیها
- 369
- پسندها
- 1,905
- امتیازها
- 12,773
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #21
اشتباه آخرمان این بود
آغوشمان را تا کردیم گذاشتیم در چمدان هایمان،
تا همدیگر را، بغل نکنیم...
دست هایمان را در گلدان کاشتیم،
تا برای هم دست تکان ندهیم...
و دهانمان را ریختیم برای پرنده ها
تا از هم خداحافظی نکنیم...
بعد با پاهایی که خودش را روی زمین می کشید
تا به معشوقه اش برگردد
بی رحمانه، همدیگر را ترک کردیم...
اشتباه آخرمان این بود:
میخواستیم پایان این داستان باز بماند
شاید یک روز
تنهایی مارا به هم برگرداند
تا دوست داشتنمان را ازهم پس بگیریم!
چمدان را در راه دزدیدند
و آغوشمان سهم غریبه ای شد که دوستش نداشتیم...
دست هایی که در خاک دفن کرده بودیم،
تازه جوانه زده بود،
که یادمان افتاد چشم...
آغوشمان را تا کردیم گذاشتیم در چمدان هایمان،
تا همدیگر را، بغل نکنیم...
دست هایمان را در گلدان کاشتیم،
تا برای هم دست تکان ندهیم...
و دهانمان را ریختیم برای پرنده ها
تا از هم خداحافظی نکنیم...
بعد با پاهایی که خودش را روی زمین می کشید
تا به معشوقه اش برگردد
بی رحمانه، همدیگر را ترک کردیم...
اشتباه آخرمان این بود:
میخواستیم پایان این داستان باز بماند
شاید یک روز
تنهایی مارا به هم برگرداند
تا دوست داشتنمان را ازهم پس بگیریم!
چمدان را در راه دزدیدند
و آغوشمان سهم غریبه ای شد که دوستش نداشتیم...
دست هایی که در خاک دفن کرده بودیم،
تازه جوانه زده بود،
که یادمان افتاد چشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.