- تاریخ ثبتنام
- 26/9/17
- ارسالیها
- 244
- پسندها
- 2,301
- امتیازها
- 11,813
- مدالها
- 10
- سن
- 18
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #1
دوئل امید جمشیدی و Marya
امید،آرام می ایستد و به اسلیتیرینی ها که با شور و اشتیاق برایش دست میزنند،نگاه میکند.در آن گوشه،ماریا با غرور و سربلندی وارد میشود و درحالیکه از تشویق گریفیندوری ها راضی است،با تأسف نگاهی به امید می اندازد.امید،ردایش را جمع میکند و با چشمانی که از زور حرص تنگ شده اند،به سمت ماریا میرود و در گوش او چیزی زمزمه میکند:
_شانسی نداری گریفیندوری کوچولو!ما اسلیتیرینی ها شمارو عین یه ترول شوت میکنیم!
ماریا پوزخندی میزند و با غرور میگوید:
_آخه چقدر حالتونو بگیریم؟انقدر حالتونو گرفتیم خسته شدیم.
بعد به حالت تمسخر،سرش را تکان میدهد.امید پوزخندی تحویلش میدهد و میگوید:
_باشه!میبینیم خانوم مهربون!
سپس به آنسو میرود و ماریا هم به آن سوی دیگر.اسلیتیرینی ها و گریفیندوری ها سالن را...
امید،آرام می ایستد و به اسلیتیرینی ها که با شور و اشتیاق برایش دست میزنند،نگاه میکند.در آن گوشه،ماریا با غرور و سربلندی وارد میشود و درحالیکه از تشویق گریفیندوری ها راضی است،با تأسف نگاهی به امید می اندازد.امید،ردایش را جمع میکند و با چشمانی که از زور حرص تنگ شده اند،به سمت ماریا میرود و در گوش او چیزی زمزمه میکند:
_شانسی نداری گریفیندوری کوچولو!ما اسلیتیرینی ها شمارو عین یه ترول شوت میکنیم!
ماریا پوزخندی میزند و با غرور میگوید:
_آخه چقدر حالتونو بگیریم؟انقدر حالتونو گرفتیم خسته شدیم.
بعد به حالت تمسخر،سرش را تکان میدهد.امید پوزخندی تحویلش میدهد و میگوید:
_باشه!میبینیم خانوم مهربون!
سپس به آنسو میرود و ماریا هم به آن سوی دیگر.اسلیتیرینی ها و گریفیندوری ها سالن را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.